یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

لانگ دیستنس! چه کنم؟!

قبلا نوشته بودم که از یه دختره که یه باراز یه دانشگاه دیگه اومده بوده دانشگاه ما خوشم اومده بود. بعدش بهش پیام دادم و بهش گفتم که به نظرم آدم جذاب و مهربونی به نظر میرسین و اگر تمایل داشته باشین میتونیم با هم آشنا بشیم. بعدش باهاش هماهنگ کردم و یه بار بهش زنگ زدم و با هم صحبت کردیم راجع به چیزهای مختلف. 

آخر تماس بهش گفتم که مایل هستین که این آشنایی مون رو ادامه بدیم و جواب داد که فعلا نمیدونم. من جوابش رو به حساب بله گذاشتم. 

بعد از این ماجرا چند بار دیگه بهش پیام دادم و حال اش رو پرسیدم. 

ولی توی این مدت هی با خودم کلنجار میرفتم و میرم که آیا ارزش داره آدم برای این رابطه و آشنایی وقت بذاره؟ 

قطعا جواب من مثبته و من حاضرم وقت و انرژی بذارم برای این آشنایی حتی اگر آخرش نتیجه ای نداشته باشه. ولی تنها مشکل من بحث مسافت هست. اون یه ایالت دیگه زندگی میکنه که با ماشین ۲ ساعت راهه! و من حتی اگر بخوام آخر هفته ها هم برم پیشش باز هم به نظرم وقت کمی رو با هم میگذرونیم. این مسافت باعث شده که توی این دو راهی گیر کنم. به نظرم رابطه لانگ دیستنس خیلی سخت میشه و فرصت کمی پیش میاد که دو طرف با هم آشنا بشن. نمیگم هر روز باید همدیگر رو ببینیم ولی باید رفتار طرف مقابل رو توی موقعیت های مختلف دید و ارزیابی کرد و این با ملاقات پیوسته محقق میشه. آدم های این دوره زمونه که خودمم یکی شون هستم جوری شدن که شناخت شون سخت تر شده. گاهی اوقات تا آدم زیر یه سقف نره نمیتونه شناخت خوبی از طرف پیدا کنه. بنابراین  همین موضوع مسافت باعث شده که زیاد تمایل نداشته باشم این آشنایی رو ادامه بدم. 

از طرفی ُ‌احساس میکنم طرف مقابل ام هم زیاد تمایل به آشنایی نداره. چون من فکر میکنم اگر من ۱۰ قدم برای یه داشتن رابطه برمیدارم انتظار دارم که طرف مقابل هم یه قدم برداره. وقتی من اون شوق و نیاز رو در طرف مقابل ام نمیبینم ناخودآگاه دلسرد میشم. ولی بعضی اوقات فکر میکنم که شاید طرف هم دوست داشته باشه ولی شاید به خاطر حجب و حیا یا هر چیز دیگه ای که اسم اش رو بذاریم نمیخواد شور و شوق نشون بده. واقعا نمیدونم این رفتار خوبه یا بد. ولی هر چیزی که هست باعث شده که من دیگه دوست نداشته باشم باهاش ارتباط بگیرم. 

میدونم که این تفکرات ممکنه که خیلی سطحی نگری در نظر گرفته بشه و خودمم قبول دارم که توی این مسیر و شناخت جنس مخالف و نحوه و آداب یه رابطه خوب باید کلی چیز یاد بگیرم و هنوز ممکنه چیزهای ابتدایی رو ندونم. توی این مسیر هم تا حالا کلی اشتباه کردم که ناشی از بی تجربگی ام بوده. ولی دارم سعی میکنم که چیزهای مختلف یاد بگیرم تا بتونم شخص مورد نظرم رو پیدا کنم و رابطه خوبی رو باهاش شروع کنم. 

نظرات 2 + ارسال نظر
Hdn سه‌شنبه 6 آذر 1403 ساعت 07:52

رابطه لانگ دیستنس واااقعا چالش های خودشو دارم.
امیدوارم تو همین ایالت خودتون با یه دختر هم فکر و هم فاز خودتون آشنا بشید

ممنونم.

موج سه‌شنبه 6 آذر 1403 ساعت 01:34

میبخشید ولی عشق حساب و کتاب نمیشناسه . نمیشه اول حساب و کتاب کرد بعد عاشق شد ..
که میگی این ایالت هست فلان ساعت راهه.
این رسم عشق و عاشقی نیست .‌
اگه خوشت میاد باید براش وقت بگذاری ،براش پیشقدم شی،هدیه بگیری ،گل ببری و..
باید خواستارش بشی .

مرسی از نظرتون
ولی من نه عاشق طرف شدم نه حتی دوست اش دارم. صرفا جهت آشنایی اولیه دارم باهاش ارتباط میگیرم.
اگر دوست اش داشتم که حتما همین کارهایی که گفتین رو انجام میدم و بعد مسافت اصلا برام مهم نبود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد