یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

جی‌آرایی ثبت نام کردم


خب بعد از کلی فکر و تحقیق درباره نحوه ثبت نام و اینکه چه تاریخی آزمون GRE رو بدم، بلاخره برای تاریخ 24 اکتبر یا 2 آبان توی سنتر دانشگاه خاتم  ثبت نام کردم.
اول میخواستم زودتر بدم ولی گفتم من که میخوام شهریور تافل بدم، بهتره GRE رو یک ماه یا 6 هفته بعدش بدم. 
2 آبان تاریخ خوبیه به نظرم. برای مکاتبه هم که احتمالا بعد از امتحان تافل شروعش کنم مشکلی پیش نمیاد. حالا درسته یک ماه از مکاتبه ام گذشته که دارم جیاری میدم ولی همه استادها زیاد براشون مهم نیست که لحظه مکاتبه نمره رو داشته باشی. اگه بهشون بگم که ماه بعد امتحان میخوام بدم مشکلی پیش نمیاد.
به نظرم اصلا نمره جیاری برای دانشگاه بیشتر مهمه تا استاد. نمره تافل خیلی برای استادها مهمه. به خاطر همین میخوام بعد از دادن تافل مکاتبه رو شروع کنم. 
حالا با همه این تفاسیر امیدوارم توی 6 ماه آینده که وقت دارم براش بخونم بتونم نمره خوبی ازش بگیرم
خدایا کمکم کن! 

زمان داره میگذره


خب این پست برای اینه که به خودم یادآوری کنم که زمان خیلی سریع تر از چیزی که فکرش رو میکنی میگذره و باید تا اون موقع موعد یه کاری کرده باشی. 

این روزا دارم برای تافل میخونم ولی نمیدونم چرا از عملکرد خودم راضی نیستم. روزی 5 ساعت براش میخونم ولی با خودم میگم که این زمان خیلی کمه! سعی میکنم که بیشتر حالت تمرینی بزنم، چون دو سه بار که توی تایم آزمون دادم خیلی سرخورده شدم بابت نمرات کمی که گرفتم. ولی خب بعضی ها میگن طبیعیه و درست میشه. منم دارم فعلا تمرینی کار میکنم تا بعدش دیگه جدی توی زمان تست بزنم. هنوز برای اسپیکینگ و رایتینگ کاری نکردم و از این بابت ناراحتم. 

تازه برنامه جیاری هم هست که اونم چند وقتی میشه که روش کار نکردم.
تنها کار مفیدی که از نظر خودم کردم این بود که کم کاری که تو عید داشتم رو جبران کردم و تقریبا کارهای نوشتن پایان نامه تموم شده. یه سری کارهای خرده ریز مثل کار روی شکل ها و بخش پیوست ها مونده که کم کم دارم درستش میکنم. 

از استادم هم خبری نشد. چون بهش گفته بودم که تا 23 فروردین براش پایان نامه رو تکمیل میکنم. اونم فعلا پیام نداده و منم بهش پیام ندادم. 

چند وقت دیگه با خودم قرار گذاشتم که تافل و جیاری رو بوک کنم. چون تاریخ انقضای ووچرهایی که خریدم داره میرسه. تافل تا اول خرداد وقت داره و جیاری تا 14 اردیبهشت. جیاری رو قراره 2 آبان بدم و تافل رو احتمالا آخرای شهریور. جفت اش رو میخوام سنتر خاتم امتحان بدم چون میگن بهترین سنتر ایرانه. برای جیاری خاتم جا داره ولی برای تافل هنوز تو سایت وجود نداره. به خاطر همین میخوام جیاری رو بوک کنم. و تا آخر اردیبهشت صبر کنم که باز کنه. هر روز دارم چک میکنم که هر موقع باز کرد سریع بگیرم. اگر هم باز نکرد که مجبورم همون سنجش برم. 

این روزها ماه رمضونه! من همیشه از قدیم ماه رمضان ها رو دوست داشتم. تا جاییکه یادمه هم همیشه روزه میگرفتم. حتی یه زمانی که سر کار میرفتم هم روزه میگرفتم و صاحب کارم برای اینکه بهم فشار نیاد میگفت تا ساعت 2 کار کن. یادمه اون روز اینقدر تشنه شدم که تازه متوجه شدم مفهوم تشنگی چیه! له له میزدم برای یه قطره آب. تازه فهمیدم امام حسین چی کشیده تو اون زمان. 
خلاصه نباید روزی رو از دست بدم. باید هر روز زبان بخونم و کار کنم و خسته نشم. چون میدونم که اگر امسال پذیرش نگیرم دیگه سرباز میشم و فرصتی نیست. 

کارت ملی ام اومد!


خب بلاخره کارت ملی به اصطلاح هوشمند که بعضی جاها میگن ازش کپی بگیر، بعد از دو سال و نیم اومد!
یه تبریک جانانه میگم به مسئولین که لطف کردن بعد از دو سال و نیم کاغذ پاره ما رو که جای کارت ملی مون حساب میشد با کارت اصلی تغییر دادن. خدا میدونه که سر این کارت ملی چقدر عذاب کشیدم. بعضی موقع ها بانک میرفتم و اون رسید اش رو یادم میرفت ببرم و کارمند بانک هم قبول نمیکرد که کارم رو راه بندازه و مجبور میشدم برگردم خونه و بردارمش. 

تازه کارت رو پست نکردن دم خونه. به جاش پیامک دادن بیا از فلان ادرس بگیر کارتتو. در حالیکه اون موقع پول پست رو ازمون گرفته بودن.

القصه مملکته داریم...

تعطیلات بطالت


این متن قراره پر از ناامیدی باشه

داستان اینه که ما یه خونه کوچیک تو شهرستان داریم. عید عروسی پسر خاله ام هم بود. من هم برای اینکه کمک بابام بدم گفتم میرم اونجا و یه آب و هوایی عوض میکنم و بعد چند روز برمیگردم. چون برنامه ریخته بودم که تو عید هم زبان بخونم و هم پایان نامه رو تکمیل کنم. ولی من دیگه برنگشتم. چون بابام هم پاش درد میکنه و هم چشم اش رو باید عمل کنه. و من به هوای اینکه تو رانندگی کمک بابام بدم دیگه برنگشتم تهران. و همین موضوع باعث شد که عملا این چند روزه هیچ کاری در راستای برنامه ام نکنم و از این بابت خودم رو خیلی سرزنش میکنم. البته اونجا که بودم کلی کارهای خونه از قبیل لوله کشی و برق کشی رو انجام دادم ولی عملا هیچی درس نخوندم. 
الان که فکر میکنم آرزو میکردم که کاش اصلا نمیرفتم و تهران میموندم و درس میخوندم. همین باعث شده که همش احساس عقب موندگی بکنم.


یک ماه اینستاگرام نرفتم!


یکی از آزاردهنده ترین کارها اینه که بدون دلیل میری تو اینستاگرام و واسه خودت میچرخی. بعد که سرت رو از گوشیت بالا میاری میبینی که عه یکساعته الکی داشتی وقتتو برای هیچ و پوچ هدر میدادی. منم مثل خیلیا درگیر این کار بودم. ساعت ها تو گوشی بودم، ولی البته داشتم پست های مربوط به اپلای رو میخوندم. ولی همون مطالب و اطلاعات رو میشد از راه های دیگه کسب کرد. حالا اگر قرار بود فلان مطلب گرامر رو بخونم، زورم میومد. ولی ساعت ها پای اینستا بودم.
اول اومدم با خودم فکر کردم که چرا درگیر این کار شدم؟ 
به این مسئله پی بردم که من در ابتدا الکی اینستا رو باز میکردم  و بعد دیگه بیرون اومدن برام سخت بود. 
با خودم گفتم باید یه کاری کنم که اصلا اینستا رو باز نکنم. 
بعد از اینکه گوشی جدید رو خریدم، دیدم که ویژگی باحال داره به اسم Focus mode. اینطوریه که تنظیم میکنی که چه برنامه هایی رو لازم داری و چه برنامه هایی رو نمیخوای. بعد اون گزینه رو فعال میکنی و اون برنامه هایی که نمیخوای برات غیرفعال میشن. اینطوری دیگه اگر به فرض میخواستم اینستا رو باز کنم، باید میرفتم اون گزینه رو غیرفعال میکردم. به خاطر همین همیشه جلوی خودم رو میگرفتم که این گزینه رو غیرفعال نکنم. همین شد که الان حدود یک ماه هست که از اینستا استفاده نکردم  و به جرات میتونم بگم که چیزی رو از دست ندادم و آرامش بیشتری دارم. 
آخه که چی بشه که برم پست های فلان فامیل رو ببینم یا بشینم استوری های مسخره بقیه رو چک کنم. من خودم تصمیم میگیرم که چی میخوام ببینم و اجازه نمیدم که کسی برام تصمیم بگیره.
واقعا به نظرم استفاده از اینستا حتی برای یادگرفتن چیزهای مفید هم اشتباهه. چون کلی منبع دیگه هست که میشه ازش یاد گرفت. یا حداقل اگر پیجی مطالبی داشته باشه که نمونه اش جای دیگه نباشه، اگر اون پیج درست حسابی باشه، حتما یک کانال تلگرام داره که شما میتونی مطالب اش رو اونجا دنبال کنی.
خلاصه از این استراتژی که دارم استفاده میکنم خیلی خوشحالم، چرا که دیگه درگیر اپ هایی مثل اینستا یا کلاب هاوس یا .... نمیشم.