یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

حال و احوال این روزها

بعد از اینکه پذیرشم اومد خیلی خوشحال شدم. دو سه ساعت بعدش آفر رو اکسپت کردم و به استادم خبر دادم. بعد برای صدور I-20 باید یه سری کارها انجام میدادم. یه فرم باید امضا میکردم. نامه فاند رو باید آپلود میکردم و صفحه اول پاسپورت. اینا رو که انجام دادم ایمیل اومد که 10 روز کاری طول میکشه. ولی کلا پروسش 3-4 روز طول کشید. بعد از ظهر جمعه هفته پیش بود که I-20 ام برام ایمیل شد. بعد از این همه سختی کشیدن، دیدن فرم I20 با اون عدد F-1 بالا سمت راست چقدر لذت بخش بود. توی همون لحظه همه خستگی هام از تنم در رفت. خیلی خوشحال شدم. از درون خندیدم و خدا رو شکر کردم. 

حال و احوال این روزهای خانواده و یکی از فامیل هامون که بهش این خبر رو گفتم کمی تغییر کرده. خانواده ام کمی گریه کردند. بخشی از گریه شون ناشی از این بود که من دارم میرم و تنهاشون میذارم و بخشی دیگه اش ناشی از گریه شوق. راستش وقتی گریه شون رو دیدم برای اولین بار بعد از 2 سال کمی پاهام سست شد. یه کم مردد شدم. کمی با خودم فکر کردم که آیا رفتن ارزش دیدن چهره ناراحت پدر و مادرت رو داره؟! بعد 1 ساعت خودم رو جم و جور کردم و با خودم گفتم که اگر اینجا بمونم و پدر و مادرم وضع داغون من  و اینکه ببینن هر چی تلاش میکنم به جایی نمیرسم و و و ...بیشتر ناراحت میشن. 

چند روز پیش با دوستم داشتم صحبت میکردم. میگفت ببین چقدر آدم دارن سالانه مهاجرت میکنن. کسانی که همگی توی کار خودشون مصمم و پر تلاش هستند و اگر توی مملکت خودشون خدمت کنند کلی میتونن وضع مردم رو بهتر کنند. میگفت ببین دولت برای تحصیل ما از اول ابتدایی تا اون لحظه آخر چقدر پول کاغذ و جوهر داده. چقدر برای ما هزینه کرده. بعد ما وقتی بعد از چند سال درس خوندن، زمانی که متخصص شدیم، داریم میریم جای دیگه و سودمون رو به یه کشور دیگه میرسونیم. افسوس!!! بهش گفتم که درست میگی. منم دوست دارم که توی مملکت خودم خدمت کنم. ولی وقتی کلی تبعیض رو میبینم، نمیتونم اینجا بمونم. یه عده شاید بگن که بمان و پس بگیر. ولی این حرف هم شعاری بیش نیست. شما وقتی سیستمی خراب داشته باشید هر چه قدر هم تلاش کنید نمیتونین کاری بکنید. اینجوری بیشتر خودتون تباه میشید و هیچ سودی هم نخواهد داشت. من آدمی نیستم که خودم رو فدای این سیستم خراب بکنم. یه آدم که خواب باشه رو میشه بیدار کرد ولی آدمی که خودش رو زده به خواب رو نه. 

توی این هفته کلی درگیر کارها و آماده کردن مدارک بودم. اول SEVIS Fee رو پرداخت کردم. 350 دلار بود. این یه هزینه ای هست مثل کارمزد برای اینکه اطلاعات شما رو توی سامانه دانشجویان ثبت کنند. بعد رسید وقت سفارت و پرداخت MRV رو از سایت گرفتم. به استادم پیام دادم و ازش نامه ریسرچ پلن و CV خودش رو درخواست کردم. بعد سه روز برام فرستاد. امروز هم رفتم بلیت اتوبوس برای ارمنستان گرفتم. بلیت رفت 1 و 350 میلیون و بلیت برگشت 1 و 300 میلیون. 

یه هاستل ( مثل هتل میمونه ولی شبیه مسافر خونه هست) برای 3 شب و 4 روز رزرو کردم. رفتم کلی مدرک بعلاوه یه نسخه اضافی پرینت گرفتم که 140 تومن شد. میخوام مدارکم رو توی دو جا بذارم که اگر خدایی نکرده یکی از کوله هام و چمدان ها گم شد یه نسخه اضافی داشته باشم. بلاخره آدم این همه هزینه میکنه، یه نسخه اضافی هیچی نمیشه. فرم ds160 رو هنوز سابمیت نکردم. راستش میترسم سابمیت اش کنم چون کلی ریزه کاری داره و نمیخوام چیزی رو اشتباه کنم. 

توی این چند روزه باید بشینم سوالات سفارت رو کار کنم و براشون جواب آماده کنم. 

این مدت خیلی سرم شلوغ شد و نتونستم اینجا رو آپدیت کنم. همه این مراحل ریزه کاری های مهمی داره. از پر کردن فرم ها تا رزرو کردن هتل. ولی چه چاره که مجال نوشتن نیست و از حوصله من هم خارجه. 

توی این فکر بودم که یه صفحه اینستا بسازم و روزمرگی هام رو اونجا ادامه بدم. ولی قطعا اینجا رو هم پیش میبرم. 

پذیرش دوم


یک شنبه به استادی که باهاش مصاحبه کردم ایمیل دادم که دو هفته است که اپلیکیشن من تحت داوری هست و خبری نشده. ازش خواهش کردم که با کمیته صحبت کنه تا کار من سریع تر پیش بره. بهش گفتم که من تا آخر مارچ باید I-20 ام دستم باشه وگرنه وقت سفارتم رو از دست میدم. استاد هم جواب داد که من باهاشون صحبت میکنم. 

فرداش ساعت 6 صبح دیدم که یه ایمیل ساعت 4 برام اومده که نوشته نتیجه اعلام شده. سریع لپ تاپ رو روشن کردم و وارد اکانت ام شدم و دیدم که بله پذیرش اومده. خیلی خیلی خوشحال شدم. هم نامه پذیرش اومده بود و هم نامه فاند.

فاندی که بهم دادن از نوع فلوشیپ هست. برای 9 ماه حدود 26 هزار دلار. یعنی حدودا ماهی 2900 تا. برای تابستون هم نوشتن که میتونن همین مبلغ رو بدن. هزینه های دیگه مثل شهریه و فی های دانشجویی و بیمه هم ویو شده برام و نیازی نیست چیزی پرداخت کنم. 

همون موقع هم نامه پذیرش و هم نامه فاند رو اکسپت کردم. بعد یه سری دستورالعمل برای گرفتن نامه I-20 بود. اونا رو خوندم که چیز خاصی نبود. صرفا صفحه اول پاسپورت و یک فرم بود که پر میکردم و آپلود میکردم. 

بعد آپلود هم بعد چند ساعت ایمیل اومد که نامه تون توی 10 روز کاری آینده ارسال میشه. 

بعد به استادم هم پیام دادم و تشکر کردم و گفتم که من مراحل رو انجام دادم و مشتاقانه منتظر کار با شما هستم. 

البته امروز باید بهش پیام بدم تا برام ریسرچ پلن و رزومه خودش رو برای سفارت بفرسته.

خلاصه خیلی خوشحال شدم و خدا رو صد هزار مرتبه شکر کردم. 

اسم دانشگاه stevens institute of technology هست و در منطقه هوبوکن ایالت نیوجرسی هست. کمپس دانشگاه نمای منتهن رو داره که خیلی خوشگله. و نیم ساعته میتونی بری نیویورک. البته خرج هاش به نسبت گرونه. توی فرم زده بودند که هزینه زندگی 18 هزار دلار برای 9 ماه هست. ولی این اعداد حدودیه  و بستگی به سبک زندگی ممکنه کمتر یا بیشتر باشه. 

بعد از اینکه این آفر رو قبول کردم، ایمیل زدم به دانشگاه FAU و آفر اونا رو decline کردم و به استاد هم ایمیل زدم و با احترام گفتم که پذیرش یک جای دیگه رو قبول کردم و نمیتونم بیام. فعلا که استاده جواب نداده. فکر کنم ناراحت شده. ولی خب من کار اشتباهی نکردم. چون من بهش قول نداده بودم و بهش هم گفته بودم که جاهای دیگه اپلای کردم و منتظر هستم. 

جواب بقیه دانشگاه ها به جز یکی که ریجکتی از کانادا هنوز نیومده. بعد از اینکه جواب همگی اومد، یک پست دیگه میذارم و  میگم که کجاها ریجکت شدم. 


گرفتن برگه سبز یا اعزام

بعد از اینکه از پذیرش دانشگاه مطمئن شدم تصمیم گرفتم که برم برگه سبز یا اعزام بگیرم

شنبه: رفتم پلیس +10 و درخواست دادم. همونجا ازم عکس گرفت و 3 تا فرم داد. یکیش فرم اطلاعات شخصِی، یکی برای معاینه دکتر و آخری برای واکسن

رفتم خونه و فرم ها رو پر کردم 

یک شنبه: رفتم دکتر برای معاینه. 5 دقیقه هم طول نکشید. اول فشارم رو گرفت و پرسید که آیا بیماری ای دارم یا نه. بعد وزنم رو چک کرد. و گفت که دستات رو بالا ببر یا روی پنجه ات بیاست و فلان و ... در نهایت گفت که خودش برگه رو ارسال میکنه و دیگه اون فرم رو به من پس نداد.

دوشنبه: کلی راه رفتم تا میدان سپاه. درمانگاه زهرا همایون. یه مرکز بهداشت هست. وقتی رسیدم گفتن که فردا بیا! امروز واکسن نداریم. 

سه شنبه: دوباره رفتم مرکز بهداشت. یه خانوم پرستار مهربون اونجا بود و پرسید که کی واکسن زدی؟ گفتم سال 89. حدود 12 سال پیش. گفت خب باید هر 10 سال بزنی. دیگه واکسن های دوگانه( کزاز و دیفتری ) و مننژیت رو تزریق کرد. و برگه رو مهر کرد و بهم پس داد. وقتی داشتم میومدم یه ذره ماهیچه سمت قلبم درد میکرد. دیگه گفتم اگر میشه 10 دقیقه بشینم استراحت کنم؟ بنده خدا ترسید. پرسید چیزیت شد؟ گفتم نه! یه دو سالی میشه که ماهیچه سمت قلبم بعضی موقع ها درد میگیره و دکتر هم رفتم و گفت هیچیت نیست. گفت خب یه کم استراحت کن تا بهتر بشی. بنده خدا 2 تا بیسکویت هم بهم داد و گفت که عجله نکن یه موقع سرت گیج نره. یه ربع که نشستم بهتر شدم و تشکر کردم و اومدم بیرون. 

رفتم پلیس +10 دوباره. گفت که شما اول شهریور فارغ التحصیل شدی. و سیستم به من نهایتا تا 1 مرداد اجازه میده که تاریخ اعزامت رو بزنم. گفتم شما به من گفتین اول شهریور هم میتونین بزنین. گفت دیگه سیستم اجازه نمیده. گفتم باشه. من پذیرش دارم. با پذیرشم میتونم بیام یه ماه تمدید کنم؟ گفت آره. 

هزینه گرفتن برگه سبز کم هم نیست. 

هزینه فرم های اولیه: 37 تومن / هزینه ویزیت دکتر: 69 تومن / هزینه پرینت برگه سبز: 108 تومن

هزینه کل اش شد 214 تومن

یعنی شما ببین اگر بخوای خدمت بری باید 214 تومن فقط هزینه فرم ها رو بدی. دیگه هزینه های دیگه بماند. 

امروز هم پروسه گرفتن مدرک موقت رو استارت زدم. ایشالله اول مدرک موقت و بعد اصل مدرک رو درخواست میکنم. 

اولین پذیرش


همونطور که انتظار داشتم دانشگاه Florida Atlantic بهم پذیرش داد. چون استاد پیدا کرده بودم و استاده هم بنده خدا کلی پیگیر کارهای من بود تا پذیرش ام اوکی بشه. چون این دانشگاه ریزنمرات و دانشنامه رسمی میخواست و حتی میگفت که باید توسط wes ارزیابی و ارسال بشه. ولی من به استاد گفتم و یک فرم پر کردم و استاد هم زیرش رو امضا کرد و گفت که من این دانشجو رو میخوام. و در نهایت دانشگاه هم قبول کرد که من بعدا مدارک رسمی رو ارسال کنم. خلاصه خیلی استاد خوبی هست و خیلی ساپورتیو. 

3-4 روز پیش اول یک ایمیل اومد و گفته بود که پروفایل تون رو چک کنید. من دیدم که نوشته Accepted. ولی هیچ آفری نیومده بود. همون شب یک ایمیل از کوردنیتور دریافت کردم که توش نامه آفر بود و گفته بود که باید تا 1 آپریل تصمیم بگیرید که آیا قبول میکنین یا نه. آفری که بهم دادن 22 هزار دلار در سال هست. حتی شامل تابستان هم میشه. و نوشته که یا 20 ساعت RA هستید یا 10 ساعت RA و 10 ساعت TA. شهریه هم ویو کردند برام و هزینه بیمه هم 75 درصد شون خودشون میدن. در کل نوشته بودن که ارزش این آفر حدود 44 هزار دلار هست.

از گرفتن این آفر خیلی خوشحال شدم. و خدا رو شکر کردم. منتها نه دانشگاه اش رو دوست دارم نه ریسرچ استاد رو. البته ریسرچ استاد رو دوست دارم ولی زیاد مربوط به بک گراندم نیست و از این بابت که باید کلی مقاله بخونم اولش و زیاد تلاش بکنم میترسم. به خاطر همین با خودم گفتم که اخلاقی نیست که این استاد رو همینطوری نگه دارم. چون احساس کردم که استاده فکر کرده که رفتن من حتمیه! همون فرداش به استاد ایمیل زدم و از اینکه بهم آفر داده تشکر کردم و فلان...بعد محترمانه بهش گفتم که من چند تا دانشگاه دیگه توی آمریکا و کانادا و سوئد اپلای کردم. ولی جوابی ازشون دریافت نکردم هنوز. اگر میشه بهم چند روزی وقت بدین تا تمام جوانب رو بررسی کنم چون این یک تصمیم سختی برای من هست. بلافاصله بعد استاده جواب داد که مرسی که بهم اطلاع دادی. و کلی وقت داری تا تصمیم بگیری، فقط خیلی هم دیر تصمیم نگیر چون ممکنه برای ویزا به مشکل بخوری. منم تشکر کردم و گفتم ASAP بهتون اطلاع میدم. 

با فرستادن این ایمیل بهش یه جورایی فهموندم که من ممکنه این آفر رو قبول نکنم و الکی منتظر من نمونه. لااقل چند نفر رو توی waiting list نگه داره که من اگه نرفتم به بقیه آفر بده.

خلاصه از این آفر خیلی خوشحالم. چون دیگه لااقل میدونم که یک پذیرش دارم. ولی از طرف دیگه انتظار برای دانشگاه های دیگه رو اعصابم رفته. فردا قراره به دانشگاه ها ایمیل بدم که کی قراره جوابا رو اعلام کنن. امیدوارم که زودتر تکلیف رو مشخص کنند. 

دیروز دنبال کارهای گرفتن برگه سبز افتادم که هم بتونم مدارک ام رو آزاد کنم و هم از کشور خارج بشم. دلیل اینکه تا الان براش اقدام نکرده بودم این بود که گرفتن برگه سبز بدون گرفتن پذیرش یه کم ریسکی بود. ولی الان دیگه میدونم که میتونم با i20 برگه اعزامم رو ابطال کنم.