بعد از اینکه پذیرشم اومد خیلی خوشحال شدم. دو سه ساعت بعدش آفر رو اکسپت کردم و به استادم خبر دادم. بعد برای صدور I-20 باید یه سری کارها انجام میدادم. یه فرم باید امضا میکردم. نامه فاند رو باید آپلود میکردم و صفحه اول پاسپورت. اینا رو که انجام دادم ایمیل اومد که 10 روز کاری طول میکشه. ولی کلا پروسش 3-4 روز طول کشید. بعد از ظهر جمعه هفته پیش بود که I-20 ام برام ایمیل شد. بعد از این همه سختی کشیدن، دیدن فرم I20 با اون عدد F-1 بالا سمت راست چقدر لذت بخش بود. توی همون لحظه همه خستگی هام از تنم در رفت. خیلی خوشحال شدم. از درون خندیدم و خدا رو شکر کردم.
حال و احوال این روزهای خانواده و یکی از فامیل هامون که بهش این خبر رو گفتم کمی تغییر کرده. خانواده ام کمی گریه کردند. بخشی از گریه شون ناشی از این بود که من دارم میرم و تنهاشون میذارم و بخشی دیگه اش ناشی از گریه شوق. راستش وقتی گریه شون رو دیدم برای اولین بار بعد از 2 سال کمی پاهام سست شد. یه کم مردد شدم. کمی با خودم فکر کردم که آیا رفتن ارزش دیدن چهره ناراحت پدر و مادرت رو داره؟! بعد 1 ساعت خودم رو جم و جور کردم و با خودم گفتم که اگر اینجا بمونم و پدر و مادرم وضع داغون من و اینکه ببینن هر چی تلاش میکنم به جایی نمیرسم و و و ...بیشتر ناراحت میشن.
چند روز پیش با دوستم داشتم صحبت میکردم. میگفت ببین چقدر آدم دارن سالانه مهاجرت میکنن. کسانی که همگی توی کار خودشون مصمم و پر تلاش هستند و اگر توی مملکت خودشون خدمت کنند کلی میتونن وضع مردم رو بهتر کنند. میگفت ببین دولت برای تحصیل ما از اول ابتدایی تا اون لحظه آخر چقدر پول کاغذ و جوهر داده. چقدر برای ما هزینه کرده. بعد ما وقتی بعد از چند سال درس خوندن، زمانی که متخصص شدیم، داریم میریم جای دیگه و سودمون رو به یه کشور دیگه میرسونیم. افسوس!!! بهش گفتم که درست میگی. منم دوست دارم که توی مملکت خودم خدمت کنم. ولی وقتی کلی تبعیض رو میبینم، نمیتونم اینجا بمونم. یه عده شاید بگن که بمان و پس بگیر. ولی این حرف هم شعاری بیش نیست. شما وقتی سیستمی خراب داشته باشید هر چه قدر هم تلاش کنید نمیتونین کاری بکنید. اینجوری بیشتر خودتون تباه میشید و هیچ سودی هم نخواهد داشت. من آدمی نیستم که خودم رو فدای این سیستم خراب بکنم. یه آدم که خواب باشه رو میشه بیدار کرد ولی آدمی که خودش رو زده به خواب رو نه.
توی این هفته کلی درگیر کارها و آماده کردن مدارک بودم. اول SEVIS Fee رو پرداخت کردم. 350 دلار بود. این یه هزینه ای هست مثل کارمزد برای اینکه اطلاعات شما رو توی سامانه دانشجویان ثبت کنند. بعد رسید وقت سفارت و پرداخت MRV رو از سایت گرفتم. به استادم پیام دادم و ازش نامه ریسرچ پلن و CV خودش رو درخواست کردم. بعد سه روز برام فرستاد. امروز هم رفتم بلیت اتوبوس برای ارمنستان گرفتم. بلیت رفت 1 و 350 میلیون و بلیت برگشت 1 و 300 میلیون.
یه هاستل ( مثل هتل میمونه ولی شبیه مسافر خونه هست) برای 3 شب و 4 روز رزرو کردم. رفتم کلی مدرک بعلاوه یه نسخه اضافی پرینت گرفتم که 140 تومن شد. میخوام مدارکم رو توی دو جا بذارم که اگر خدایی نکرده یکی از کوله هام و چمدان ها گم شد یه نسخه اضافی داشته باشم. بلاخره آدم این همه هزینه میکنه، یه نسخه اضافی هیچی نمیشه. فرم ds160 رو هنوز سابمیت نکردم. راستش میترسم سابمیت اش کنم چون کلی ریزه کاری داره و نمیخوام چیزی رو اشتباه کنم.
توی این چند روزه باید بشینم سوالات سفارت رو کار کنم و براشون جواب آماده کنم.
این مدت خیلی سرم شلوغ شد و نتونستم اینجا رو آپدیت کنم. همه این مراحل ریزه کاری های مهمی داره. از پر کردن فرم ها تا رزرو کردن هتل. ولی چه چاره که مجال نوشتن نیست و از حوصله من هم خارجه.
توی این فکر بودم که یه صفحه اینستا بسازم و روزمرگی هام رو اونجا ادامه بدم. ولی قطعا اینجا رو هم پیش میبرم.
خوشحال شدم برات ، خیلی
و
اندکی گریه ی شوق .
لطفا به کصشر هایی که میشنویی گوش نده و مسیر خودت رو در کمال ارامش ادامه بده.
خیلی ممنونم از تبریک تون.
امیدوارم شما هم نمره خوبی در زبان بیارین و پذیرش های خوبی بعدش بگیرین.
قطعا خیره براتون
خانواده هم از دیدن پیشرفتتون لذت میبرن و افتخار می کنن
من برای پست داک اقدام کرده بودم ولی به همون دلیلی که دوستتون گفت پشیمون شدم. پذیرش خوبی هم داشتم که تا مرحله مصاحبه با استاد پیش رفت
در نهایت با همون تزی که برای پست داک داشتم کسب و کار راه انداختم و چند نفری مشغول کارن(بسته به پروژه ده تا هفتاد نفر)
اینم سخت بود و برای من این خیر بود
خدا خطکش و معیار ما رو نداره
هر جا که برید تحت حمایت رحمانیت پروردگارید
ما هم براتون کلی آرزوی خوب و دعای خیر داریم
انشاالله بدرخشید
خیلی ممنونم از نظرتون
واقعا کسی مثل شما که بتونه چند نفر رو استخدام کنه قابل ستایش هست. امیدوارم کسب و کارتون پر رونق باشه.
انشالله شما هم موفق و سلامت باشید.
سلام داداش. سال نو مبارک!
خیلی خوشحال شدم تا وبلاگت رو بعد از مدتها باز کردم و اولین کلمه ای که به چشمم خورد پذیرش بود!
از ته قلب خوشحال شدم. امیدوارم باز هم شاهد موفقیت هات باشم. کارهایی که این روزها انجام میدی رو با جزئیات بنویس، مطمئنم بعدا چند بار برمیگردم اینجا و این مسیری که طی کردی رو مرور میکنم.
سلام داداش. عید شما هم مبارک.
ممنونم. لطف داری که هنوز افتخار میدی اینجا رو میخونی. امیدوارم که این مطالب برات مفید باشه. آرزو میکنم که به هر جایی که دوست داری برسی.
خیلی خوشحالم براتون. هرجا که شما خوشحال باشید حتما خانواده تون هم در نهایت خوشحال خواهند شد. معنی واقعی دوست داشتن همینه. دیدن این همه دانشجو که به فکر رفتن هستن، واقعا ناراحت کننده است، اما بهشون حق می دم. هیچ گوش شنوایی برای شنیدن خواسته ها نیست. وقتی خودمون به اراده خودمون برگشتیم بدون هیچ تعهدی، فکر نمی کردیم شرایط این طوری پیش بره. بعد از این همه تلاش برای ساختن زندگی روی پای خودمون حالا نمی دونیم موندن درسته یا رفتن؟
خیلی ممنونم از نظرتون.
والا من هنوز که هنوزه بعضی موقع ها فکر میکنم که موندن درسته یا رفتن. ولی وقتی سرم رو توی حساب و کتاب اقتصادی میکنم میبینم که اینجا جایی برای من تعریف نشده.
به نظرم هر کاری که شما میکنید یه جنبه خوب و جنبه بد داره. باید ببینیم که اون کار سودش بیشتره یا ضررش. اگر کاری سودش بیشتر از ضرراش بود، ارزش انجام دادن یا لااقل سعی کردن براش رو داره.
توی بحث رفتن و مهاجرت هم خوبی و بدی های خودش رو داره. خوبی هاش که میتونه چیزهای زیادی باشه و بدی هاش هم دوری از خانواده و سرزمین مادری هست.
اگر کاری تماما سود بود، به نظرم باید در ماهیت اش شک کرد. هر کاری سختی های خاص خودشو داره.
شاد باشید.
واقعا لحظه سختی باید باشه. منم بارها بهش فکر کردم. درمورد اون قضیه که دولت کلی هزینمون کرده باید بگم همونقدر که هزینه کرده هشتاد برابرش بهمون ضربه روحی زده!
راستش من فکر نکنم خانوادم اگه برم خوشحال بشن برام. مامانم یه بار گفت مگه همینجا یه لقمه نون پیدا نمیشه بخوری!!!
مقالمو راستی فرستادم برا استادم. با همون وردتون که گفته بودین کلی تونستم کارمو سریعتر انجام بدم. ممنون.
ازین روزها لذت ببر براش کلی تلاش کردی
دقیقا. از ضربه روحی که نگم براتون. هر روز به باعث و بانیش درود میفرستم.
برای صحبت با خانواده در باب مهاجرت من معتقدم که باید آروم آروم بهشون گفته بشه. من خودم حدود 3 سال آروم آروم با عمل ام بهشون نشون دادم که قصد دارم اپلای کنم. اینطوریه کم کم خودشون رو با واقعیت وفق میدن و راضی میشن و کمتر ناراحت میشن.
خوشحال شدم که کمک دهنده بوده. امیدوارم به زودی اکسپت بشه.