روی سخنم اول به خودم، دوم به خودم، سوم به خودم و چهارم به بقیه است. شرایطی که ما توش زندگی می کنیم، حاصل تصمیمات من و شما است. اگر داریم توی این شرایط زندگی میکنیم دلیل اش اینه که من و امثال من از اینکه صدامون رو بلند کنیم می ترسیم. و اندک کسانی که صدای اعتراض شون بلند میشه، به خوبی توسط بقیه حمایت نمیشن. هزار جور انگ و ... بهشون چسبیده میشه...
خفقان میدونی یعنی چی؟ یعنی اینکه دهقان تو سر رعیت بزنه و رعیت حتی نتونه اعتراض کنه. خفقان یعنی اینکه من جوون نمیتونم صدام رو بلند کنم. نه اینکه نخوام نمیتونم...خفقان یعنی همین دورانی طلایی جوونی مون رو داریم توش میگذرونیم.
مردم ایران از قدیم به تو سری خوردن عادت کردند. و به بدترین شرایط خودشون رو وفق می دهند.
میدونی پیش بینی من چیه؟ یک هفته بعد همه مردم به این شرایط عادت می کنند و همه چی عادی میشه...
من که فاتحه خودم رو خوندم، شما هم بخونید...
امروز بعد از کمتر از دو ماه مقاله ام ریجکت شد.
صبح امروز استادم بهم زنگ زد و گفت که مقاله ریجکت شده و یه سری کامنت دادن داورها.
منم بهش گفتم که خیلی ناراحت شدم. استادم هم خندید و گفت که ناراحت نباش. مقاله من و همه کلی ریجکت شده و میشه.
البته این ژورنالی که مقاله رو سابمیت کردیم یکی از بهترین ژورنال ها تو فیلد ماست. و یه چیزی در حد nature هست.
ولی من خودم خیلی به کارم ایمان داشتم.
نویسنده استاد دانشگاه تهران هم نظرشو برام فرستاد و گفت که ظاهرا 2 تا داور مقاله رو ریجکت کردند. برخی از کامنت ها اساسی و مهم هست ولی برخی سلیقه ای هست.
الانم دارم برای چندمین بار کامنت ها رو میخونم. بعضی از کامنت ها چرت هستند. ولی به نظرم من بد نوشتم که باعث شده داورها یه جور دیگه ای برداشت کنن.
اگرچه یه داور کلا به مدل ام گیر داده و گفته عوضش کن
یه داور دیگه هم گفته اصلا ایده ات جدید نیست و مشارکت زیادی این مقاله نداره.
خلاصه اینم تجربه من از اولین ریجکت مقاله.
فعلا بازم کمی ناراحتم. ببینم چی میشه روزهای دیگر...
این پست قراره در مورد "ادب" باشه
90 درصد مردم وقتی کلمه "ادب" رو میشنون، ناخودآگاه ذهن شون میره به این سمت که باید خوش دهان باشیم یا حداقل بد دهان نباشیم و فحش ندهیم و از این قبیل...
ولی مفهوم ادب خیلی فراتر از این حرفاست.
همه ی ما وقتی اول دبستان بودیم، بهمون املا میگفتند که 5 صفحه بنویسید: "ادب آداب دارد". و هیچ کدوممون و یا حتی معلم مون هم معنی این جمله رو نمیفهمید. کسی بهمون نگفت که اصلا یعنی چی! فقط باید 5 صفحه مرتب مشق از روش مینوشتیم. در حالیکه همین 3 کلمه میتونه دنیا و آخرت ما رو تغییر بده.
در کل کلمه ادب نه تنها در گفتار و رفتار، بلکه میتونه به دین، ایمان، تفکر و همه ی روح انسان گره بخوره.
همه ی ما میدونیم که مثلا در برابر دیگران باید خوش صحبت باشیم. خب این میشه ادب در گفتار
و باید در رفتار هم طوری باشیم که دیگران ازمون ناراحت نشن: که اینم میشه ادب در رفتار و کردار
ولی این ادب میتونه به تک تک اعضا و جوارح بدن مون هم اطلاق بشه. این چشم من و شما هم میتونه ادب داشته باشه. جایی که نباید ببینه رو نبینه.
این دست و پا و سینه و گوش و بینی هم میتونن به نوبه خودشون ادب داشته باشند. پس بنابراین باید ادب رو در تک تک سلول های بدن مون پرورش بدیم.
حتی من میگم که یک انسان زمانی ایمان اش کامل است و مومن هست که ادب داشته باشد. ادب در برابر خداوند
کسی که در برابر پروردگار خودش ادب دارد، یعنی اینکه هر موقع صدای اذان را شنید، این ادبش حکم میکنه که هر کاری که داره رو رها کنه و بره نماز بخونه. این آدم ادب داره. و همین ادب اش در برابر خدا باعث میشه که با ایمان بشه. یعنی اینکه وقتی شب شد و میخواست بخوابه، دستاش رو بگیره رو به آسمان و بگه خدایا شکرت که به من یه روز دیگه فرصت زندگی کردن دادی.
دوباره بر میگردم به همون جمله اول دبستان. ادب آداب دارد یعنی اینکه برای اینکه ادب داشته باشی، باید یه سری آداب را رعایت کنی. اگر این آداب رو رعایت نکنی، یعنی اون ادب که قراره داشته باشی رو نداری. حالا توی هر زمینه ای که هست. چه در مسائل مربوط به عبد و چه مسائل مربوط به معبود.
بنابراین کسی که ادب داره همه چی داره