یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

مقاله ام ریجکت شد


امروز بعد از کمتر از دو ماه مقاله ام ریجکت شد.
صبح امروز استادم بهم زنگ زد و گفت که مقاله ریجکت شده و یه سری کامنت دادن داورها.
منم بهش گفتم که خیلی ناراحت شدم. استادم هم خندید و گفت که ناراحت نباش. مقاله من و همه کلی ریجکت شده و میشه.
البته این ژورنالی که مقاله رو سابمیت کردیم یکی از بهترین ژورنال ها تو فیلد ماست. و یه چیزی در حد nature هست.

ولی من خودم خیلی به کارم ایمان داشتم.
نویسنده استاد دانشگاه تهران هم نظرشو برام فرستاد و گفت که ظاهرا 2 تا داور مقاله رو ریجکت کردند. برخی از کامنت ها اساسی و مهم هست ولی برخی سلیقه ای هست.
الانم دارم برای چندمین بار کامنت ها رو میخونم. بعضی از کامنت ها چرت هستند. ولی به نظرم من بد نوشتم که باعث شده داورها یه جور دیگه ای برداشت کنن.
اگرچه یه داور کلا به مدل ام گیر داده و گفته عوضش کن
یه داور دیگه هم گفته اصلا ایده ات جدید نیست و مشارکت زیادی این مقاله نداره.
خلاصه اینم تجربه من از اولین ریجکت مقاله.

فعلا بازم کمی ناراحتم. ببینم چی میشه روزهای دیگر...

نظرات 1 + ارسال نظر
اول شخص یکشنبه 18 اردیبهشت 1401 ساعت 20:55 http://vision.blogfa.com

سلام داداش
امروز تمام پست های اخیرت رو خوندم. ببخشید که امروز خودم دل و دماغ ندارم که کامنت انرژی بخش و خوب بنویسم واست، حال خودم چندان خوب نیست.
فقط آرزو میکنم این اتفاقات بد هرچه سریعتر تموم بشن و خلاص بشیم.

سلام
ممنونم ازت.
آره واقعا
منم آرزو میکنم که همه چی ختم به خیر بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد