یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

اینترنت در آمریکا

ایران که بودم یکی از آزار دهنده ترین کارها کار کردن با اینترنت بود. حالا اگه سر و کارم با چیزهایی بود که نیاز به قند شکن داشتند، که دیگه مصیبت بود.

یادمه برای وصل شدن به تلگرام چقدر وقتم هدر میشد. وقتی میخواستم به یوتیوب وصل شم که دیگه واویلا بود.

خلاصه عذاب عالم رو سرم هوار میشد وقتی میخواستم ساده ترین کارها رو انجام بدم.

ارمنستان که رفتم تازه فهمیدم اینترنت به چی میگن. ارمنستان که همین بغل ایرانه اینقدر‌سرعت اینترنت اش خوب بود که دلم نمیومد بیام ایران. تا آخرین لحظه از اینترنت هتل استفاده کردم.

روزهای اول تو آمریکا هم کارکردن با نت برام جذاب بود. اما الان مثل اب خوردن برام عادی شده. اینقدر عادی که اصلا بهش فکر نمیکنم.

اینجا توی هر رستوران یا باری اینترنت وجود داره. حالا توی خونه یا دانشگاه که بماند. و بسیار سرعت شون بالاست.

من برای خونه اینترنت شرکت xfinity رو گرفتم که ماهی 25 دلار با هم خونه ایم میدم. برای اینترنت گوشی هم ماهی ۳۰ دلار. همه اینا نت نامحدود دارن. هم خونه هم سیم کارت.

اینم اضافه کنم اینجا تماس و پیامک نامحدود هست. شما هر پلنی داشته باشین میتونین نامحدود صحبت کنید.

در کنارش من ۳ ماه بعد از اینکه اومدم امریکا گوشی ایفون ۱۴ پرومکس گرفتم قسطی ماهیانه ۱۸ دلار. با دوستانم اینجا یه پلن گروهی زدیم و هر کس برای خودش گوشی قسطی برداشت.

یعنی من در مجموع حدودا ماهی ۶۰ دلار هزینه گوشی و نت میدم. که بسیار‌راضی ام. 

خلاصه خواستم بگم چیزی که ما تو ایران اینقدر براش عذاب میکشیم این سر دنیا اینقدر دم دستی هست که گاهی یادم میره که چقدر براش حرص خوردم. 

سبک زندگی در آمریکا

از اینکه نتونستم چند مدتی رو بنویسم ناراحتم. امیدوارم این وبلاگ به روزهای اوج خودش برگرده. 

حقیقت اینه که آدم وقتی هنوز مهاجرت نکرده تمام دغدغه اش اینه که بتونه پای خودش رو به کشور مقصد برسونه. اکثر آدم ها معمولا به بعدش فکر نمیکنن. البته طبیعی هم هست. چون آدم نمیتونه چالش هایی که باهاش مواجه میشه رو پیش بینی کنه. یه سری چالش ها هست که بین همه افراد تقریبا یکسانه. مثلا پیدا کردن خونه یا گرفتن سیم کارت و تلفن همراه و از این دست چالش ها. اما یه سری از چالش ها هستن که یه فرد وقتی که درگیر زندگی روزمره میشه باهاشون مواجه میشه.
از وقتی همه چی ماشینی شده, سرعت زندگی هم بیشتر شده. آدم ها هر روز باید کارهای زیادی رو انجام بدن و همین موضوع دغدغه های جدیدی رو به وجود میاره. حالا زندگی تو آمریکا نسبت به بقیه جاهای دنیا سرعت بیشتری داره. آدم ها اینجا خیلی کار میکنن و استرس کار به شدت بالاست. داشتن یه شغل و مهم تر از اون نگه داشتن اون شغل یکی از پر استرس ترین کارهایی هست که یه فرد توی زندگی اش توی آمریکا داره. در کنار این, مردم آمریکا از سطح زندگی نسبتا بالایی هم برخوردار هستن. درسته که خیلی سخت کار میکنن اما حقوق و مزایای نسبتا خوبی هم دریافت میکنن. خب شما وقتی بتونی کلی پول خوب دربیاری باید یه جایی هم خرج شون کنی دیگه. 

پس یکی دیگه از دغدغه های مردم آمریکا اینه که چجوری این پول رو خرج کنن. اکثر مردم دغدغه شون اینه که آخر هفته کدوم بار یا رستوران برن یا چه فعالیت باحالی رو دوست دارن تجربه کنن. 

حالا دانشجوها هم واسه علاوه بر مسایل بالا دغدغه درس شون رو هم دارن. باید یه جوری تلاش کنن که علاوه بر اینکه بتونن عملکرد خوبی توی دانشگاه داشته باشن, بعد از فارغ التحصیلی هم بتونن یه شغل خوبی بدست بیارن.

من این روزها هم درگیر همین روزمرگی ها شدم. گاهی اوقات دغدغه هم این میشه که برای آخر هفته به کدوم محله نیویورک برم که تاحالا نرفتم و در عین حال بهم خوش بگذره. گاهی هفته ها هم حتی آخر هفته ها رو هم میام دانشگاه و به کارهای عقب مونده ام میرسم. 

تعادل ایجاد کردن توی زندگی بعد از مهاجرت سخته. تعادل بین زندگی شخصی و زندگی دانشجویی و کار و ورزش و تفریح. 

به نظرم راه حل این موضوع اینه که آدم باید یه سبک زندگی منظمی داشته باشه. نه تنها منظم بلکه منعطف. و این بدست نمیاد مگر اینکه آدم اولا خودش رو بشناسه و بعد هدف ها و اولویت های زندگی اش رو معین کنه. اهداف کوتاه مدت و بلند مدت داشته باشه. 

همه این ها با تمرین و مطالعه درباره سبک زندگی و ویژگی های شخصیتی بدست میاد.
خوشحال میشم از خوانندگان وبلاگ اگر موضوع خاصی  مد نظر تون هست کامنت بذارین تا اگر فرصت شد در موردشون کمی بنویسم.