فقط یه موتور محرک تو تمام زندگیم هست
ترس از فردایی که حسرت دیروز شو بخورم
واقعا حسرت خوردن بدترین چیز ممکنه. همیشه تفکرم بر این مبنا بوده که کاری کنم که حسرتشو بعدا نخورم. ضلالت آدم همیشه تو این بوده که دنبال خوشی های زودگذر بوده و غافل از اینکه که این خوشی بلاخره تموم میشه و تنها چیزی که در آخر میمونه حسرته!
مثلا شما زیاد خوابیدن را در نظر بگیر: خواب جوریه که هرچه هم بخوابی سیر نمیشی و همیشه با خوابیدن بهت لذت منتقل میشه ولی من که وقتی از خواب بلند میشم حسرت میخورم که چرا زودتر بلند نشدم که کار های عقب افتاده ام را انجام بدم و این حسرت ممکنه تا چند روز باهام همرام باشه درحالیکه اون لذت خوابیدنه فقط برای چند لحظه بود. زمان حسرت خوردن ها ممکنه بر اساس اهمیت شون متفاوت باشه. مثلا کسی که حواس به رانندگی نباشه و تصادف کنه، تا چندین سال شاید حسرتش رو بخوره...
بر این اساس همیشه تفکرم این بوده که برای انجام هرکاری فکر میکنم که آیا انجام این کار واقعا ارزشش رو داره و بررسی میکنم که بعدا حسرتش رو میخورم یا نه...چون واقعا حسرت خوردن بر روح و روان آدم تاثیر میگذاره و به قول معروف آدم رو پیر میکنه. مگر نه اینکه آدمی به این دنیا پا گذاشته که آرامش داشته باشه و حسرت خوردن این آرامش رو قطعا خراب میکنه...
به امید روزی که شهوت و هوای نفس و تنبلی رو کنار بذارم و هیچ وقت و هیچ موقع حسرت هیچ چیز و هیچ کسی رو نخورم