یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

قبولی اعمال

اول از همه باید بگیم که موفقیت با مقبولیت متفاوت است. اعمالی که ما در دنیا انجام می دهیم به سبب اینکه سریع جواب می گیریم و یا حداقل جوابش برای ما معلومه مربوط به موفقیت است. مثلا من میدونم اگه توپ رو بالا پرت کنم پائین میاد. یا میدونم اگه درس بخونم موفق میشم. پس در دنیا عمل داریم و نتیجه. لذا در دنیا معمولا از کلمه موفقیت استفاده می کنیم.

مفهوم مقبولیت در ارتباط با خداست. اینکه انسان بفهمد که آیا عملی که انجام داده مقبول خدا شده یا نه! اینکه عمل ما این نتیجه را داشته باشد که ما را به خدا نزدیک کند.

دلیل اینکه ما نمی دانیم عملی که انجام دادیم مورد قبول خدا بوده یا نه هم حکمتی داره.و حکمتش اینه که با این ابهام بندگان خود را تربیت کند. اما چطور؟

خدا این عالم رو طوری طراحی کرده که ما فاصله آن را نبینیم. اینکه ارباب جواب عبدش را ندهد در ذات عبودیت قرار دارد. ارباب با این روش عبد پروری می کند.این سکوت خدا خیلی تربیت کننده است. اینکه نمی گذارد نتیجه را بدانی خیلی رو کم کنی است.مولا باید سروری کند و عبد باید تن به عبودیت بدهد.عبد ذلیل مولاست و عبد ذاتا دوست دارد ذلیل اربابی عظیم باشد.

یکی از راه های فروتنی عبد در مقابل مولا این است که عبد دائم سوال کند و مولا دائم جواب ندهد.یکی از راه های تمکین در مقابل عظمت خدا این است که خدا به تو نگوید که قبول کرده است یا نه، و تو دائم منت او را بکشی. اصلا باید دوست داشته باشیم که جواب ندهد. دوست داشته باشیم که منتش را بکشیم. حتی اگر به ما گفته شد که قبول کردیم ما باز باید بگوئیم: خدا قبول کردی یا نه؟

بنده باید مدام بگوید: "خدا من که نمی دانم آخرش چی میشه، همه چیز در دست توست، هوای من را داشته باش"

برای بعضی ها اهمیتی ندارد که خدا اعمالشان را قبول کرده یا نه! مثلا میگن ما که نماز خوندیم، ما که روزه گرفتیم...حالا دیگه خدا اگه قبول کرد که شکر اگر نه که ما اعمالمون رو انجام دادیم. این دیدگاه غلط است. آدم باید دائما غصه این را بخوره که آیا عملش قبول شده یا نه! در روایات داریم اگه خدا دو رکعت نماز از انسانی را قبول کنه دیگه مجازاتش نمی کنه. آدم نباید دچار خود بزرگ بینی بشه. خدا به حضرت داود می فرماید: "ای داوود، هیچ بنده ای نیست که او را پای حساب بکشم، مگر اینکه او را مجازات و هلاک کنم."

عبد باید غصه این را بخورد که آیا توانسته دل ارباب را بدست آورد یا نه؟ نمی دانیم، او که به ما نمی گوید.

البته این هم مراحلی دارد:

1- اینکه انسان بگوید خدایا من این همه زحمت کشیدم چرا قبول نشود؟ خدایا گریه می کنم برایت آیا قبول می کنی یا نه؟

این جور مواقع خدا میگه: برو!برو! همه ش بوی خود خواهی میده. برو اصلا جواب تو را نمی دهم

2-مرحله بالا تر این است که حساب و کتاب قیامت براس مهمه که قبول شدن یا قبول نشدن عمل براش اهمیت پیدا کرده

3- مرحله اعلاش اینه که خدا براش مهم باشه. میگه:" خدایا! اگر مرا به جهنم بیاندازی، اینکه من طاقت عذاب تو را ندارم به کنار، اما تو هم ناراحت میشی، با ناراحتی تو چه کنم؟! نمیشه مرا به جهنم بندازی ولی تو خوشحال باشی؟ چون تو برام عزیز هستی"

قبولی عمل براش مهمه چون عاشق خداست. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد