یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

دفاع پایان نامه کارشناسی

11 شهریور پایان نامه کارشناسی ام رو دفاع کردم

رفتم پیش استاد راهنما و اونم یه استاد دیگه رو مشخص کرد که برم پیشش و پیش اون دفاع کنم

با یکی از دوستام بودم. اون میخواست دفاع کنه. ولی من دودل بودم و با خودم میگفتم که زیاد آماده نیستم. 

با دوستم رفتم پیش اون استادی که باید دفاع میکردم. اول دوستم دفاع کرد و من هم بعدش بلافاصله دفاع کردم. دو دلیل داشتم: اول اینکه این استاد هفته بعد میخواست برای مراسم عاشورا بره شهرستان و معلوم نبود که کی برمیگرده و کجا میتونم پیداش کنم دوباره و دوم اینکه احساس کردم زیاد سخت گیر نیست

خلاصه پیشش دفاع کردم و تقریبا خوب دفاع کردم و برای من روی کاغذ برای استاد راهنمام نوشت که : پایان نامه ایشان متوسط بوده است

یکی از اشتباهاتی که کردم این بود که باید برای دفاع دو تا برگه از روی میز برمیداشتم. یکی برای مشخص کردن استاد دفاع بود که استاد راهنمام امضا کرده بود و یکی دیگه برای نظر استاد دفاع که این برگه رو  برنداشتم و موقع دفاع همراهم نبود. استاد دفاع ام هم گفت که برو برگه رو بگیر. منم تا رفتم دفتر استاد راهنمام که مدیر گروه هم اتفاقا بود دیدم رفته و در بست است. دیگه برگشتم پیش استاد دفاع و گفتم نتونستم برگه رو بیارم. دیدم اونم بیخیال نظر شو تو همون برگه نوشته و بهم گفت به استاد راهنمات بگو خودش درست کنه

اون روز تقریبا احساس راحتی کردم که دیگه بلاخره از شر پایان نامه هم خلاص شدم . فقط مونده بود که برم پیش استاد راهنما و نمره ام رو بده


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد