یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

فارغ التحصیلی و تسویه حساب

بعد از اینکه نمره پروژه ام وارد شد چند روز بعدش رفتم دنبال کارهای فارغ التحصیلی

خوبی که دانشگاه ما داشت این بود که نیاز نبود که خودت بری و امضا بگیری و به صورت سیستمی بود

همه مراحل توی پرتابل دانشجویی ام بود و معلوم بود که الان در کدوم مرحله هستم و چه کسانی امضا کردن

اول رفتم پیش آموزش دانشکده اون اوکی کرد و همینطوری سیستمی پیش رفت

تنها جایی که اذیت شدم کتابخانه بود که نمیدونستم باید فرمت پایان نامه رو مطابق با نطر دانشکده درست کنم. و اینکه یه مشکلی توی فایل ورد ام بود که خدا رو شکر درست شد...

بعد رفتم با کتابخونه تسویه کردم. 2000 تومن بابت تاخیر کتابایی که توی این 4 سال گرفتم دادم

بعد رفتم کارت غذام رو دادم و بعدش رفتم امور مالی. اونجا هم سفته ای که بابت وام دانشجویی صندوق رفاه داده بودم رو پس گرفتم و یه رسید دادم

بعد 1-2 ساعت پرونده ام تکمیل شد و فرستاده شد به ساختمان مرکزی

حدود 80 هزار تومن طلب کار شدم که باید میرفتم شماره حساب بانک ملی میدادم تا به حسابم واریز کنن 

بعد از اینکه از دانشگاه اومدم بیرون هم احساس خوشحالی داشتم هم ناراحتی

خوشحالی از این بابت که بلاخره مهندس شدم و رنگ دانشگاه رو نمیبینم. و ناراحتی به این خاطر که کلی خاطره های خوب توش داشتم. بلاخره یه جورایی خونه ام محسوب میشد. بعضی ترم ها میشد که 5 روز در هفته میرفتم دانشگاه و تمام کارام رو اونجا میکردم

خلاصه تو راه که می اومدم آخرین بستنی ام رو هم خوردم و خداحافظی کردم

البته شاید به خاطر گرفتن ریز نمره کارم باز بهش بخوره ولی دیگه رسما تموم شد

امروز هم رفتم شماره حساب رو دادم بهشون و میگن تا حداکثر 20 روز دیگه به حسابم میریزن

گواهی موقت هم انگار10-15 روز دیگه به شرط داشتن گواهی اشتغال به تحصیل میدن

مدرک اصلی رو هم 6 ماه بعدش میدن


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد