یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

گرانی بنزین

پنجشنبه شب بود که قیمت بنزین از 1000 تومان به 3000 تومان رسید و کلی آشوب به پا کرد.

جمعه و شنبه خیابون های کشور جولانگاه مردم معترض شد. بعضی ها جلوی ماشین ها میگرفتن و اونا رو مجبور به خاموش کردن ماشین هاشون میکردن. عده ای هم شعار سر و میدادند و از همه بدتر عده ای به بانک ها و جاهای دیگه خسارت میزدند.

و من نگران این بودم که فردا که کلاس دارم وضعیت دانشگاهم چی میشه.چون خبر ها و فیلم ها حاکی از اون بود که مسیر دانشگاهم حتی تا شنبه شب بسته شده بود.

و من نمیدونستم واقعا تکلیف چیه.

همون شنبه شب بود که دولت اینترنت رو قطع کرد و مدارس اکثر استان ها تعطیل شد. فردا یک شنبه که داشتم میرفتم دانشگاه هیچ خبری نبود. تنها موردی که پیش اومده بود این بود که اتوبوس بی آر تی دیر اومد و من دیر به دانشگاه رسیدم. 

راستی همون شنبه برف خوبی تو تهران اومد و من که کلی کیف کردم.

هنوز که هنوزه اینترنت وصل نشده و من کلی کار نکرده دارم.

واقعیتش این اعتراضات برای من اهمیت نداشت چرا که من از سال های قبل در فکر رفتن هستم و برام هیچی اهمیت نداره.

من این روزها رو واسه خودم پیش بینی میکردم و میکنم. 

دیروز استادمون داشت سرکلاس از فایده این گرانی بنزین برامون میگفت و ما رو قانع میکرد که دولت کار درستی کرده. منم تقریبا قانع شدم که در شرایط کنونی بهترین تصمیم بود ولی من میگم که این ضعف دولت رو میرسونه که گذاشته کار به اینجا برسه که چاره ای جز این تصمیم نداشته باشه.

زندگی سخت تر از گذشته شده و آنچه باقی خواهد ماند تبعات این جنگ روانی هایست که بر مردم گذشته. و من نگران کودکان سرزمینم و کودک آینده خودم هستم که قرار است در این فضا بچگی کند. خداوند سرنوشت قومی رو تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشان تغییر بدهند.

داشتم فکر میکردم که چرا ما مثل اروپاییا اینقدر پیشرفته نیستیم. دلایلی به ذهنم اومد مثل تحریم و خیلی از مسائل دیگه. ولی مهم ترین علتی که به نظرم درسته اینه که خود ما مردم نمیخوایم به جایی برسیم و پیشرفت کنیم. تا وقتی که نحوه درست اعتراض کردن رو نمیدونیم، تا وقتی که فرهنگ مون رو درست نکنیم و تا وقتی که خودمون دست به کار نشیم، متمدن نخواهیم شد.

شاید یکی از دلایل رفتنم این باشه. میخوام برم جایی که دغدغه این همه دل آشوبی رو نداشته باشم. نگران این نباشم که بچه ام دچار تبعیض بشه. خودم دچار تبعیض بشم. کسانی که ببینم که از من پائین تر بودن و به واسطه رابطه وضع شون از من بهتر شده. دلم میخواد آرامش داشته باشم. به راستی که بهترین چیز برای انسان سلامتی  و داشتن آرامش است

این نوشته هم بماند در تاریخ. باشد که پند گیریم 

خدایا شکرت

نظرات 4 + ارسال نظر
سارا پنج‌شنبه 30 آبان 1398 ساعت 04:28

احتمالا شما جزو شکم سیرانید که نمیتوانید متوجه دلیل اعتراض،به این شکل بشید.این صدای گرسنگیه ملته

دریا سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 23:04 http://Dailyme1999.blogfa.com

بلاگفا قطع شده و منم دلم نوشتن میخواد :(
اه

عجیبه واقعا.

فاضله سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 22:53 http://golneveshteshgh.blogsky.com

نمیدونم چرایه کم که اوضاع نامیزون میشه همه به فکرویادرآرزوی رفتن هستن؟موفق باشید

من خیلی وقته در فکر رفتن هستم. ولی با این اتفاقاتی که هر روز میفته بر این تصمیمم مصمم تر میشم. مشکل اینه که تو این جامعه به همش دارم ناامید میشم و آینده روشنی برای خودم متصور نیستم
موفق باشید

ارمین سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 22:43 https://diarmin.blogsky.com/

مردم الان اعتراض نمیکنن دارن خشمشون رو خالی میکنن

آره دقیقا همینطوره. مردم خیلی از وضع ناراحتن و دارن خودشون رو تخلیه میکنن. خیلیا میخوان اعتراض کنن ولی میترسن. صدا و سیما جوری تبلیغ میکنه که هر کسی اعتراض کنه به منزله آشوب گر تلقی میکنن. متاسفانه مردم ما بلد نیستن مثل فرانسوی ها اعتراض کنن. البته قبول دارم یه عده که به اموال عمومی خسارت زدن آشوب طلبن و قصد شون چیز دیگه ای هست ولی بیشتر کسانی که ناخواسته وارد این آشوب ها شدن از روی نادونی بوده. باید این تفکر تو جامعه به وجود بیاد که میشه درست اعتراض کرد و خواسته مون رو به همه جهان برسونیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد