این مطلب شاید بیشتر برای مجردها باشه. ولی اصلا نمیخوام بگم که متاهل بودن اشکال داره. فقط میخوام صرفا تجربه هایی که برام این چند روزه اتفاق افتاده رو بگم.
توی مطلب قبلی گفتم که ازدواج کردن قبل از مهاجرت کار اشتباهیه و میخوام این مطلب رو با چند مثال توضیح بدم.
امروز دوستم زنگ زد و حدود یه ساعتی درمورد مهاجرت و برنامه اکسپرس انتری کانادا صحبت کردیم. آخر صحبت هاش گفتم که چرا آمریکا نمیری؟ گفت به خاطر ویزای آمریکا و محدودیت های رفت و آمد. گفتم چطور؟ گفت حقیقتش همین الانم با زور خانمم رو راضی کردم که مهاجرت کنیم و میخوام جایی برم که بتونم حداقل یه بار در سال خانمم خانواده اش رو ببینه و زیاد دلتنگ نشه!
دیشب هم با دوستم حرف میزدم و اونم میگفت که باید موقع مهاجرت شرایط خانم اش و رشته اش رو در نظر بگیره.
و حتی می گفت که یه دوست داره که سر مهاجرت بعد 3 سال آشنایی، داره رابطه شون بهم میخوره. خیلی ناراحت شدم اینو شنیدم
و در نهایت مصمم شدم که تا زمانی که قصد اپلای دارم به هیچ دختری فکر نکنم و خودم رو درگیر نکنم.
ولی به خودم که نمیتونم دروغ بگم که بعضی موقع ها آدم بعضی ها رو میبینه و شدید به فکر فرو میره که آخه یه آدم چقدر میتونه خوشگل باشه.
علاوه بر اون، آدم وقتی مهاجرت میکنه قطعا گزینه هاش کم میشه. ولی به قول دوستم، خدا جوری یه نفر رو جلو راهت میذاره از راهی که فکرشو نمیکنی.
من که سپردمش به خدا.
بریم بریم بسه واسه امشب دیگه
این درسته که ازدواج مثل بستن یک وزنه به پای ما مجردها عمل میکنه. دیگه مثل قبل آزادی عمل نداریم!
اما در شرایطی که در کشور غریب تنهایی و شرایط سختی رو تحمل میکنی، حضور یک همدم در کنارت میتونه کمی از این بار رو از روی دوشت برداره!
البته نه هر همدمی! کسی که به قول خودت حاضر باشه واست بمیره، و البته به خانواده اش وابسته نباشه.
من تصمیم دارم ازدواج کنم و بعد مهاجرت کنم، یکی از مهم ترین شروط من قبل از همه چیز همین مهاجرت هست که با طرف در میان میگذارم.
مرسی از نظرت
اره ازدواج کردن و متاهل بودن مزیت داره و نمونش همین داشتن همدم در مواقع حساسه!
ولی مشکلاتی که داره به فوایدش می چربه.
بهرحال من صرفا نظرم رو گفتم