اول از همه بگم که کانادا بسیار کشور خوبی هست و من به خیلی از دوستان خودم که از شرایط شون خبر داشتم کانادا رو پیشنهاد دادم.
مثلا یکی از دوستام که متاهل هست. میگفت که من نمیتونم آمریکا برم. چون خانومم نمیتونه کار کنه و نمیتونم از پس هزینه ها بربیام. و من هم حرف اش رو تایید کردم. دقیقا هم همینطوره. آدم باید شرایط خودش رو بسنجه و طبق اون تصمیم بگیره. از طرفی مهاجرت هم کار آسونی نیست که هر موقع بخواهی جابه جا بشی. جا به جایی کشور به کشور هم هزینه داره و هم اتلاف وقت هست. طرف مثلا رفته ارشد اندونزی خونده، بعد رفته دکترا ایتالیا، بعد واسه کار رفته کانادا و الانم میخواد بره آمریکا! خب چه کاریه! چه بهتر که از همون اول سعی کنیم که جای خوبی رو انتخاب کنیم.
اما چرا دوست ندارم برم کانادا؟!
بر خلاف بقیه که میگن یکی از بدی های کانادا سرما هست. من سرما رو بهونه نمیکنم و دلایل خاص خودم رو دارم.
اول اینکه موقعیت ها و پوزیشن با فاند در کانادا کم هست. حتی اگر هم فاند بگیری، باید از پول فاندات پول شهریه ات رو بدی. فاند ها نسبت به آمریکا خیلی کم هست. توی آمریکا یه دانشجو بعد یکی دو سال راحت میتونه یه ماشین بخره. و خوب زندگی کنه. ولی کانادا به خاطر فاند کم زیاد دست اش باز نیست.
دوم اینکه موقعیت های شغلی تو کانادا به جز چند رشته خاص به شدت محدوده! و مثل امریکا اینقدر موقعیت شغلی نداره.
سوم اینکه همه دارن میرن کانادا! بابا چه وعضشه! نه تنها ایران کلی کشور دیگه مثل هند و چین! مثلا دولت اومده اطلاعیه زده که هر سال فلان قدر آدم از طریق اکسپرس انتری میخواد جذب کنه. سوال اینجاست که آیا شرایط و موقعیت شغلی رو برای این همه آدم فراهم کرده یا نه! آیا بستر های شهری مهیا شده اند یا خیر. من که زیاد از این موضوع سر در نمیارم ولی خب عقل سلیم میگه که کانادا با این نحوه جذب توی چند سال آینده به مشکل میخوره.
و در نهایت اینکه با وجود اینکه کانادا کشور پهناوری هست ولی مناطق کمی قابل سکونت هستند. و هم چنین زیاد جاهای تفریحی خاصی برای دیدن نداره. البته به جز طبیعت. ته ته اش میتونی بری آبشار نیاگارا رو ببینی. ولی آمریکا اینطور نیست. هر ایالت کلی جای دیدنی داره. و در از طرفی 6 ماه سال هم که هوا سرده و نمیشه درست حسابی بیرون رفت.
همه اینا نگفتم که بگم که کانادا کشور بدیه! بلکه میخوام بگم که برای من ایده آل نیست. کانادا یه کشوری هست بین اروپا و آمریکا. یعنی هم سعی میکنه که مردم در یک سطح باشند و هم اینکه اون سیاست امپرالیسم رو داره. مثلا سعی میکنه مثل اروپا درمان رو برای همه نسبتا رایگان فراهم کنه و از طرفی بنگاه های اقتصادی بزرگی مثل آمریکا داره. بنابراین همیشه وسط و بینابین حرکت کرده.
خلاصه اینکه من ترجیح میدم که برم اروپا زندگی کنم تا کانادا. البته اگر اروپا هم نشد مجبورم برم کانادا.
سلام
دقیقا یکی از مهم ترین نکات همین پیدا کردن کار هست بعد از اتمام تحصیل که متأسفانه الان و در دوره دانشجویی اصلا بهش توجه نمیشه.
البته مطمئن نیستم شرایط برای رشته هایی مثل نرمافزار و برنامه نویسی وخیم باشه، ولی برای بقیه رشته ها باید مراقب بود و تحقیق کرد.
ای کاش آمار ریجکتی و اذیت کردن سفارت امریکا کم بود
سلام
دقیقا سفارت امریکا تازه شروع ماجراس
من خودم امریکا رو خیلی دوست دارم. اما متاهلم و یکی از دلایلی که کانادا رو مجبورم انتخاب کنم همین اجازه کار همسره! در واقع شاید تنها دلیل!!!
حالا واقعا هم گیر کردم و نمی دونم ارزشش رو داره یا نه... همسرم لیسانس داره و من ارشدمو قراره انشالله تا چند ماه بعد بگیرم. واقعا انتخاب سختیه
قطعا ارزش اش رو داره.
ولی این مستلزم این هست که همسرتون زبان اش رو تقویت کنه تا بتونه توی جامعه کانادا شغل خودش رو انتخاب کنه. چون زن و شوهر هر دو باید کار کنند.