چند باری خواستم بیام اینجا بنویسم ولی دست و دلم به نوشتن نمی رفت. حقیقتش زیاد حالم خوب نیست.
ولی دیگه زندگی که همیشه به وفق مراد آدم نمیگذره.
حدود 40 روز دیگه تافل دارم و خیلی از خودم راضی نیستم. اسپیک و رایت رو هنوز کلی ضعف دارم. ریدینگ و لیس رو هم اگه سخت بگیرن زیاد نمیتونم خوب جواب بدم. برای دو هفته دیگه آزمون ماک تافل 3 ثبت نام کردم که ببینم چند چندم با خودم. هنوز کلی تست نزده و رایتینگ ننوشته دارم. هنوز توی خیلی مسائل میلنگم. از طرفی دلم نمیاد که آزمون رو ریسکجول کنم چون فرصت زیادی رو از دست میدم. مجبورم که بخونم هر طوری که هست. مشکل اینه که بعضی روزا و ساعت ها حوصله درس خوندن ندارم.
یکی دیگه از مسائلی که اذیتم میکنه اینه که هنوز جواب مقالاتم نیومده. مقاله اولم که حدود 9 هفته است که اندرریو هست و مقاله دوم هم With Editor مونده. همش با خودم فکر میکنم که مقاله ام این دفعه هم ریجکت بشه دیگه از درون نابود میشم. از طرفی اگر خدایی نکرده ریجکت بشه اعتماد اون استاد آمریکاییه نسبت به من از بین میره و با خودش احتمالا میگه که این دانشجو که دو بار مقاله اش ریجکت شده احتمالا کارش خوب نبوده. در حالیکه استاد دانشگاه تهران بهم گفت که کارت خیلی عالیه و میتونی اینجا سابمیت اش کنی. نمیدونم همش میرم سایت رو چک میکنم و دریغ از یک خبر. برای اپلای خیلی به این مقاله نیاز دارم.
هفته دیگه باید برم یک سری چیز میز برای روز دفاع بخرم. پاورپوینت دفاع ام رو آماده کردم و یکی دو بار تمرین کردم ولی بازم باید خودم رو آماده کنم. تقریبا به مباحث تسلط دارم. یک نکته ای که از یه نفر پرسیدم این بود که من که دارم 1 شهریور دفاع میکنم اگر قرار باشه که برگه سبز بگیرم بهم 1 مرداد تاریخ اعزام میدن. یعنی یک ماه قبل اش. چون من فکر میکردم همون 1 شهریور میدن که اینطور نیست. حالا خوبه مرداد دفاع نکردم وگرنه اونطوری میشد 1 تیر.
خلاصه که این روزام جزو یکی از سخت ترین روزهای زندگیم هستند و تنبلی درس نخوندن شده مثل یه پتکی که دارم تو سرم میزنن. اگرچه من خوب درس خوندم تا همینجا هم. تونستم دو تا مقاله سابمیت کنم ولی توقع ام از خودم خیلی بالاتر بود. مثلا دوست داشتم که جیاری هم خوب بخونم ولی متاسفانه فرصت نشد و فکر میکنم که نتونم عملکرد خوبی داشتم.
خدایا خودت کمکم کن که بتونم از این گردنه زندگیم به خوبی عبور کنم.
ایام شهادت حضرت امام حسین (ع) رو تسلیت عرض میکنم
به دریا پا نهاد...
خشک لب بیرون شد از دریا...
مروت بین...
جوانمردی نگر...
غیرت تماشا کن!
سلام

منم از این حالت های روحی رو زیاد تجربه کردم، مخصوصا وقتی تحت فشار و استرس و ددلاین باشم! قشنگ قفل می کنم و خودمو میزنم به بیخیالی
به نظرم پیادهروی منظم میتونه خیلی کمک کننده باشه و فشار فکری رو alleviate کنه
اوهوم
سلام
خیلی طبیعیه که وسط برنامه ریزی سنگین، آدم یک دفعه متوقف بشه و منفی نگری کنه. برای خود من خیلی پیش اومده. فقط نگذارید خیلی طولانی بشه. در مورد مقالات هم خیلی وقت نگذشته. امروز مقاله من ریجکت شد چون به نظر ادیتور در دور دوم رویژن، دو تا Major و یک minor مناسب این ژورنال نبود. چاره ای نیست و بخشی از کاره.
با آرزوی موفقیت
سلام ممنون از نظر دلگرم کننده تون
نه نمیذارم طولانی بشه.
خیلی متاسفم. واقعا دور دوم رویژن آخه؟
مشکل من اینه که زیاد صبور نیستم و از انتظار بدم میاد. دوست من قبل از من مقاله اش رو یه جای پایین تر (اونم Q1 بود) سابمیت کرد و کمتر از 3 ماه چاپ شد. همش فکر میکنم که شاید منم یه جای پایین تر سابمیت کرده بودم که لااقل برای مکاتبه بتونم بگم که یه مقاله اکسپت شده دارم. وگرنه از خدامه که دیرتر جوابش بیاد و وقتم رو بذارم رو تافل خوندن