یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

کرونا گرفتم!


یه هفته پیش دم دمای صبح بود و پنجره اتاقم باز بود. معمولا ساعت های 5 خیلی هوا سرد میشه. اون صبح هم هوا سرد شد و من که خواب و بیدار بودم حس کردم که سرما خوردم. چون گلوم همون لحظه درد گرفت. دیگه رفتم دکتر و چند تا آمپول و سرم زدم. تا اینکه امروز یه مقدار بهتر شدم. مامانم هم که هی می اومد از من نگه داری میکرد هم از من این ویروس رو گرفت. مامانم خیلی خیلی حالش بد شد و پریروز ساعت 10 شب بردیمش درمانگاه و دو تا سرم زد. بابام هم همش سرفه میکنه. اونم امروز بردم دکتر. خلاصه این چند روزه خیلی سخت گذشت برام! و اعصابم حسابی خرد شد!

نمیدونم این چه مریضی بود نصیب ما شد. ولی من فکر میکنم چشم خوردم. مثل اینکه به ما نیومده موفقیت مون رو توی فضای مجازی به اشتراک بگذاریم. چون همون روز که دفاع کردم توی اینستا عکسای دفاع ام رو گذاشتم و کلی آدم بهم تبریک گفتند. ولی بعضی ها به ظاهر تبریک میگن ولی تو دلشون میگن که بترکی پسر! چقدر درس میخونی. آخه تحصیلات بالا توی خانواده و فامیل کم داریم. و حسود زیاد!

بعضی ها هستند که از موفقیت دیگران به جای اینکه خوشحال بشوند، ناراحت میشن. فکر میکنن که ما حق شون رو گرفتیم یا اگر پسر خودشون لیسانس هم نداره تقصیر ماست. 

به همین خاطر تصمیم گرفتم که هیچ کدوم از موفقیت هام رو نه تنها تو اینستا نذارم بلکه علنی هم نکنم و به دیگران نگم. 

اتفاقا الان داشتم با دوستم حرف میزدم. اونم همین موضوع رو تایید کرد. گفت که پارسال که میخواست اپلای کنه توی اینستا کلی استوری گذاشته بود و در نهایت نه تنها قبول نشده بود بلکه مقالاتش هم ریجکت شده بود. 

البته همه چیز دست خداست و همیشه میگم که "لا حول و لا قوه الا بالله"

نظرات 1 + ارسال نظر
یه دانشجو جمعه 25 شهریور 1401 ساعت 19:08

سلام
منم دو روز پیش دفاع کردم با نمره عالی! و در بین تبریکات بعصیها میگفتن:" خب حالا که چی چکاره میشی!" یا مثلا به شوخی گفتن:" حالا هر گربه کوری رو صدا بزنی لیسانس و فوق لیسانس داره!"
این در حالیه که من توی یکی از دانشگاه های خوب ایران دارم درس میخونم!
دقیقا حست رو میفهمم! دقیقا همینه که میگی...
ولی انقدرم ناراحت شدم. نمی دونم روزی که بخوام با همسرم اپلای کنم چی میگن...
بنطر منم نگو. چشم دیدن ندارن.
البته اینجا بگو من و شاید ادمایی مثه من به تجربیاتت نیاز داریم
امیدوارم سلامتی روزی شما و خانوادتون باشه.

سلام
مبارکه آفرین بهت میگم بابت این موفقیت
نه اینجا که می نویسم.
ممنونم شما هم سلامت باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد