یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

روزهای اپلای


توی این روزهایی که گذشت خیلی اتفاقات زیادی برام افتاد که اینقدر درگیرشون بودم نتونستم بیام اینجا رو آپدیت کنم. باید چندین پست درمورد تافل بنویسم که هنوز فرصت اش پیش نیومده.

اما این روزها که گذشت یکی از سخت ترین و پر فشار ترین روزهای زندگیم بود. یک هفته قبل از تافل دو تا از مقالاتم ریوایز سنگین خوردند. یک هفته از استادم وقت گرفتم برای تافل و وقتی تافل رو دادم شروع کردم به نوشتن ریوایز. مقاله دوم رو اول شروع کردم چون مهلت اش یک ماهه بود. بعد مجبور شدم که جیاری ام رو عقب بندازم. بعد زمانی که داشتم روی ریوایز مقاله اول کار میکردم، اون استاد آمریکاییه به استاد راهنمام گفت که یه کنفرانس هست که اگر مقاله ای که قبلا باهاش جلسه داشتیم رو بتونیم آماده کنیم و براش بفرستیم. دقیقا 3-4 روز وقت داشتم. دیگه با هر زحمتی که بود بعد از چندین بار اصلاح و ریوایز لحظه آخر به دست اش رسوندم و یک مقاله کنفرانسی شد. بعد دوباره استاد دانشگاه تهران و استاد خودم روی مقاله اول نظر میدادند و هی میگفتند که فلان جا رو اصلاح کن. دیگه بعد از چندین روز کار شبانه روزی تونستم امروز تکمیل اش کنم و استادم سابمیت اش کرد. جواب ریوایز مقاله دوم که نزدیک 20 روز شده هنوز نیومده. امیدوارم زودتر جوابش بیاد و لااقل برای اپلای یک مقاله اکسپت شده داشته باشم.

یکی از نکاتی که خیلی اذیتم کرد این بود که این مقاله اول 5 تا داور داشت. 4 تا داور اول کامنت های سبکی داده بودند و تقریبا مقاله رو اکسپت کرده بودند. ولی داور پنجم کامنت سنگینی داده بود و مقاله رو از ریشه و بن زده بود. دیگه هر چی به ذهنم اومد رو برای توضیح نوشتم. امیدوارم که با این توضیحات قانع بهش. دیگه نمیدونم چی میشه. نذر کردم که اگر این مقاله اکسپت بشه 100 تومن به محک کمک کنم. 


توی این مدت همزمان داشتم کارهای اپلای هم پیش میبردم. SOP رو بلاخره نوشتم. ولی قسمت عمده کار ایمیل زدن به اساتید بود. حدود 6-5 تا ایمیل و ریماندربرای هر استاد زدم ولی دریغ از یک جواب درست حسابی. دیگه عملا امیدی ندارم که کسی جواب بده و مجبورم بدون استاد اپلای کنم. یکی دو تا جواب دست و پا شکسته دارم ولی اونا هم براش کلی اپلیکت قوی هست. وضعیت فاندینگ استاد آمریکاییه هم معلوم نشده فعلا. 


نمیدونم آخه تا کی باید خودمون رو به بقیه دنیا ثابت کنیم؟ تا کی باید التماس این استاد و اون استاد رو بکنیم؟ تا کی باید اینقدر ایمیل بزنیم و بگیم که بابا ما هم خوبیم. 

توی این دو هفته آینده شاید حدود 5 تا دانشگاه که جیاری نمیخوان رو اپلای کنم. بعد از دادن جیاری هم شاید 3-4 تا دانشگاه دیگه اپلای کنم. باید حواسم به ریکام ها که از استادها میگیرم هم باشه. باید چونه بزنم باهاشون که راه بیان با این قضیه. حالا که مقاله رو سابمیت کردیم فکر کنم فرصت مناسبی باشه.


نظرات 3 + ارسال نظر
علی یکشنبه 6 آذر 1401 ساعت 17:59 https://yup.blogsky.com

سلام سلطان
بهت فکر میکنم و مطمئن هستم که تو اپلای میکنی قطعا . از ایشالا و ماشالا هم استفاده نمیکنم. چون اراده ، در ید انسان هست.

تا میتونی پست درمورد ایمیل زدن به اساتید و فوت و فن هاش بنویس.دمت گرم

سلام
ممنونم از انرژی مثبت ات هر چی خدا بخواد همونه
چشم. حتما یه پست در مورد ایمیل زدن به اساتید مینویسم

سارا شنبه 5 آذر 1401 ساعت 19:59

سلام
یکبار جایی خواندم که پدر باراک اوباما بیش از شصت بار برای دانشگاه های مختلف آمریکا اپلای کرده تا نهایتا موفق شده از یک دانشگاه پذیرش بگیره. خیلی به صحت خبر مطمئن نیستم، اما همیشه همین مطلب به من انگیزه داده که ناامید نشم‌. اگر چه خوب گرفتن جواب منفی و یا اصلا جواب نگرفتن آدم را دلسرد می کنه. ولی شما خیلی سخت تلاش می کنید و حتما موفق خواهید شد.

سلام
ممنون از نظرتون. چه روایت قشنگی!
انشالله که پذیرش میگیرم و میام اینجا براتون مینویسم.

آبی جمعه 4 آذر 1401 ساعت 21:35

موفق باشی

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد