این روزا کمتر وقت کردم که بیام اینجا رو آپدیت کنم یا حتی به فکر نوشتن یک مطلب جدید باشم.
کارهای آماده شدن برای رفتن تمومی ندارن. هر روز یه دغدغه جدید برام به وجود میاد و میرم دنبالش. از کارهای خودم گرفته تا کارهای خونه.
مهم ترین دغدغه برام گرفتن دلار بود که خدا رو شکر داره اوکی میشه. چند ماه پیش فکر میکردم که ۴۰۰۰ دلار برام برای ماه اول کافی باشه ولی با مشورت دوستان خارح نشین متوجه شدم که مبلغ کمیه و ممکنه به مشکل بخورم. به خاطر همین رفتم بانک ملی حساب ارزی باز کردم و بعدش صبح زود رفتم صرافی بانک ملی و ۲۰۰۰ تا دیگه گرفتم. منتها فرقش این بود که دیگه صرافی پول نقد بهتون نمیده و میریزه به حساب ارزی تون و شما باید برین دوباره از بانک تحویل بگیرین. تو این ما بین بانک هم کارمزد خودش که حدود ۵ تومن میشه رو میگیره و ۱۰۰ دلار هم باید تا ۶ ماه توی حساب تون بمونه. دمشون گرم.
دغدغه دیگم جمع کردن چمدون هست. کلی لیست آماده کردم که هی خط میزنم و هی مینویسم. بابا و مامانم هم هی میخوان خرید کنن. مثلا سر بردن زودپز کلی باهاشون بحث کردم که بردن اش خوبه ولی هم سنگینه هم جا میگیره.
دغدغه بعدیم یه سری کارهای اداریه. چند وقت پیش رفته بودم شهرک آزمایش که سابقه گواهینامه و تخلفات ام رو بگیرم که خانمی که اونجا بود بهم این برگه رو نمیداد و میگفت که ۱ ماه قبل پرواز ات بیا چون این برگه ۲ ماه بیشتر اعتبار نداره. منم گفتم که خانم من که برسم اونور که بلافاصله ماشین نمیخرم که و بلاخره اگه قرار باشه باطل بشه میشه دیگه و باید دوباره بگیرم. گفت که خب هر موقع خواستی ماشین بگیری به بابات بگو بیاد اینجا بگیره و برات بفرسته. گفتم من همچین کاری نمیکنم. خلاصه بعد کلی بحث گفت که این نامه رو یکبار بیشتر برای هر نفر در سال صادر نمیشه و من میدونم که پشیمون میشی ولی اگه دوباره بیای دیگه بهت نمیدم. اسمت هم یادداشت میکنم. واقعا رفتار زننده ای باهام داشت در حالیکه حرفش اشتباه بود. توی برگه هیچ جایی از تاریخ انقضا حرف نزده و تنها گفته که گواهینامه ۱۰ سال اعتبار داره. و من این برگه رو برای زمانی میخوام که اگه یه موقع ماشین گرفتم پول بیمه کمتری بدم. قانون گرفتن گواهینامه توی هر ایالت فرق میکنه. مثلا توی نیوجرسی شما با داشتن گواهینامه ایران میتونی گواهینامه اون ایالت رو تنها با گذروندن امتحان کتبی بگیری ولی توی نیویورک نمیشه. این خانوم جوری رفتار میکرد که انگار همه قوانین رو میدونه. خلاصه گواهی ها رو گرفتم و اومدم. واقعا شهرک آزمایش بدترین جایی بود که توی این مدت رفتم.
این روزا قیمت همه چی گرون شده و واقعا اعصابم خرد شده. امروز قیمت کردم که دانشنامه و ریزنمرات و گواهینامه ام به همراه این گواهی ها ترجمه کنم طرف گفت ۱ و ۸۰۰ میلیون میگیرم. گفتم چه خبره مگه؟! میگه تعرفه ها ۲ برابر شده. واقعا هر روز خدا رو شکر میکنم که دارم از این مملکت میرم ولی دلم واسه پدر و مادر خودم و بقیه خانواده ها میسوزه که باید با این شرایط بجنگن. یه روز مرغ نیست یه روز شکر.
برم بخوابم که فردا میخوام برم سربازی ام رو یک ماه عقب بندازم و برم انقلاب یه جای ارزون پیدا کنم مدارکم رو ترجمه کنم.
زودپز نبرید با خودتون! اول اینکه سنگینه، دوم اینکه معلوم نیس استفاده تون بشه و سوم اینکه نهایتش از آمازون یا ebay میتونید بخرید هروقت لازم شد، از تجربه میگم
دقیقا منم نظر شما رو دارم. ولی برخی نظرات رو میخونم که میگن چون دانشجویی و وقت آشپزی کمه میتونی کلی چیز میز بریزی تو زودپز و سریع میپزه. دیگه یه صبح تا ظهر علاف نمیشی.
ولی به احتمال زیاد نمیبرم. ممنون از نظرتون
سلام


این سختی های دمِ رفتن، همه به خاطر اینه که وقتی رفتی یاد این همه سختی و ویرانی توی وطن بیوفتی و تلاش کنی همون جا زندگیت رو بسازی، این جا که نمیشه زندگی ساخت
امیدوارم خیلی موفق باشی
سلام
والا یه کاری میکنن که آدم بره و پشت سرش رو هم نگاه نکنه.
خیلی ممنونم. شما هم موفق باشید