یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

پاسپورتم رو بهم ندادن

قضیه از این قراره که من به شماره پاسپورت نیاز داشتم برای کاری...

و این ماجرا همزمان شده بود با سفر اربعین

منم رفتم هم برای اربعین اقدام کردم و هم گرفتن پاسپورت. چون نیاز به وثیقه نبود خیلی گزینه خوبی بود برام که زودتر پاسپورتم رو بگیرم

بعد یک هفته برگه اربعین ام اومد و خوش بختانه شماره پاسپورت هم داشت و گفتن که بعد یکی دو ماه بعد اربعین هم اصل پاسپورت میاد

گذشت و یکی دو روز پیش رفتم پلیس +10 که چرا پاسپورتم هنوز نیومده؟!

گفتن که قانون عوض شده و دیگه پاسپورت بهت نمیدن

باید برای یه سفر دیگه دوباره اقدام کنی و وثیقه بذاری و بعد مراحل گرفتن پاسپورت دوباره به جریان میفته

حالا منم که از کشور خارج نشدم باید برم اون برگه اربعین رو به اداره گذرنامه بدم و اعلام کنم که بابا من از کشور خارج نشدم و در جریان باشین ، اینم برگه منه! چون الان که رفتم تو سایت نمیشد یه ثبت خروج از کشور جدید ثبت کرد. مثه اینکه باید قبلی تکمیل بشه یه همچین چیزی ...

منم به خیال خودم که خیلی زرنگی کردم موندم...

آخه چرا یه قانونی میذارن و بعد یه ماه بعد عوضش میکنن

اصن نمیشه بهشون اعتماد کرد...


پی نوشت: هنوز که هنوزه کارت ملی جدیدام نیومده. آخه چرا وقتی نمیتونین تولید کنید مردم رو مجبور میکنین که برن ثبت نام کنن و کلی پول بدن.

بعد نکته جالب اینجاست که بانک ها هم کارت ملی قبلی رو قبول ندارن و میگن برو برگه ثبت احوال رو بیار که لااقل رفتی ثبت نام کردی

واقعا من که تحمل این همه ولنگاری اداری رو دیگه ندارم