بلاخره چشم مون به جمال اصل دانشنامه روشن شد.
من گواهی موقت رو اسفند ماه گرفته بودم و برنامه ام این بود که بعد از سفارت درخواست اصل دانشنامه رو بدم.
حدود 1 اردیبهشت توی سامانه گلستان درخواست دادم. اولش مسئول دانشگاه مون تایید نکرد و کامنت داد که باید 6 ماه از گرفتن گواهی موقت بگذره تا بتونی اصل دانشنامه رو بگیری.
ولی من دوباره درخواست دادم و توضیح دادم که من پذیرش دکترای خارج از کشور دارم و در 3 ماه آینده ایران نخواهم بود. حدود 10 روز بعد درخواست ام تایید شد و پیام دادند که دانشنامه به همراه ریزنمرات آماده است و روزهای یک شنبه و سه شنبه ساعت 8 تا 11 بیا بگیر. فرداش رفتم دانشگاه و بعد از گرفتن نامه عدم بدهی به صندوق رفاه و پس دادن گواهی موقت، اصل دانشنامه و ریزنمراتم رو گرفتم. بعدش رفتم دبیرخانه و یک تمبر باطل کردم و تمام.
یعنی باورم نمیشد که دانشنامه رو گرفتم.
زمان عین برق و باد میگذره. انگار همین دیروز بود که با بابام رفته بودم برای ثبت نام ارشد. و حالا بعد از حدود 3 سال اصل مدرک ام رو گرفتم.
نمیدونم چرا سایز دانشنامه اینقدر بزرگه. نه A4 هست نه A3. توی کاور نمیره. و دانشگاه هم با کج سلیقه ای همینطوری بهم تحویل داد. یکی نیست بگه بابا توی یک پوشه ای، کاوری چیزی بذارین. خیر سرمون فوق لیسانس گرفتیم.
یکی از مدارکی که بعد از مصاحبه سفارت باید تهیه بشه گرفتن کارت واکسن بین المللی هست. این کارت یک برگه زرد رنگ هست که توش اسم واکسن ها و تاریخ میلادی که اونا رو تزریق کردین نوشته. بسته به هر دانشگاه ممکنه واکسن ها و آزمایش هایی که زده بشه متفاوت باشه.
توی تهران دو جا این کار رو انجام میدن. یکی انیستیتو پاستور و دیگری کلینیک دانشگاه تهران در خیابان 16 آذر. به نظرم 16 آذر بهتره چون یه سری واکسن ها رو پاستور نداره و باید برین 16 آذر بزنین و بعد دوباره برین پاستور تا براتون مهر کنند. من ترجیح دادم که یکجا همه کارها رو انجام بدم. یک خانوم رحمتی هست که پرستار هستند ایشون و بسیار حامی و دلسوز هستند. از هفته قبل برای این هفته از طریق واتساپ ازشون وقت گرفتم. بدون وقت قبول نمی کنند.
یکی دو ماه قبل دانشگاه ما بهم ایمیل زد و لیست واکسن هایی که میخواست رو نوشته بود. و یک برگه Immunization هم داشت که باید پر میشد.
این هفته شنبه ساعت 11 رفتم. طبقه اول اتاق 10 هستند. باید کارت بین المللی واکسن کوید و صفحه اول پاسپورت همراه تون باشه. اگر دانشگاه تون فرم خاصی هم داره باید پرینت ببرین تا براتون پر کنند.
من علاوه بر این ها یک سری مدارک مربوط به واکسن هایی که برای دبستان زده بودم رو بردم که فکر کنم نیاز نشد. فرم واکسن سربازی هم بردم که 2 تا واکسن مننژیت و دیفتری و کزاز رو زده بودم.
اول که وارد شدم اطلاعاتم رو طبق پاسپورت وارد کرد. و بعد یک فایل اکسل درست کرد که نمیدونم چی شد که تاریخ های واکسن هایی که زده بودم رو توش نوشته بود. فکر نمیکنم توی دیتابیس شون بوده باشه. شاید یک فرمول اکسل درست کرده بودن. خلاصه هر چی بود کل واکسن ها به همراه تاریخ های میلادی شون رو برام یادداشت کرد. و فقط یک واکسن MMR که دوز دوم بود رو برام تزریق کرد. بعد اون فرم دانشگاه ام رو برام پر کرد و کلی مهر توش زد. در نهایت بهم گفت که اطلاعاتم رو دوباره چک کنم تا برام کارت زرد صادر کنه. بعد یک قبض بهم داد که رفتم پذیرش پرداخت کردم. بابت مشاوره واکسن و کارت زرد 180 تومن و برای زدن واکسن 100 تومن ازم گرفتن.
نکته ای که اینجا وجود داره که بعضی دانشگاه تست سل TB میخوان. این تست به 2 صورت انجام میشه. یا تست خون هست یا تست پوست.
خانوم رحمتی بهم گفت که اونا تست خون انجام نمیدن و باید برم آزمایشگاه پارس طب توی گاندی یا اینکه برم آمریکا و اونجا انجامش بدم. وقتی اومدم خونه بهشون زنگ زدم و گفتن که حدود 2 میلیون هزینه اش میشه.
یکی دیگه تست پوست یا PPD هست که زیر 100 تومن هزینه داره و خودشون انجام میدن. منتها مشکل اینجا بود که دانشگاه ما توصیه کرده بود که تست خونی رو انجام بدین. دلیل اش هم اینه که ماها چون توی بچگی واکسن BCG زدیم به احتمال زیاد تست سل مون منفی میشه.
خلاصه اون روز اومدم خونه و کلی فکر کردم که چیکار کنم. در نهایت تصمیم گرفتم که تست پوستی رو انجام بدم. چون تست خون گرون بود و من نمیخواستم پرونده ام ناقص باشه، تصمیم گرفتم که تست پوست رو انجام بدم که یه موقع برای ثبت نام دانشگاه به مشکل نخورم. حالا درسته که تست پوستی رو زیاد قبول ندارن ولی لااقل اینطوری پرونده ام تکمیل میشه. چون دانشگاه گفته که باید همه کارهاتون تا 31 جولای انجام بشه وگرنه توی اکانت تون hold میخوره و نمیتونین توی orientation شرکت کنید.
خلاصه امروز پیش خانوم رحمتی تا برام تست ppd رو بنویسه که بهم گفت چون شنبه واکسن زدی احتمال زیاد تست ات مثبت میشه. برو 2 ماه قبل از شروع کلاس ت بیا. مثلا اول تیر خوبه. دیگه منم قبول کردم و اومدم بیرون.
حالا امروز هم دوباره به دانشگاه ایمیل زدم که آیا میتونم تست خون رو به جای ایران اونجا انجام بدم؟ جواب دادن که میشه ولی باید از بیمه بپرسی که چقدر هزینه اش رو پوشش میده. و گفتن که تست پوستی رو هم قبول میکنیم منتها ما بیمه پوشش نمیده و باید بری بیرون انجام بدی.
خلاصه میخوام اول تیر برم تا همینجا تست اش رو بگیرم. تست اش اینجوری که یه مایعی توی قسمت داخلی آرنج تون تزریق میکنند و این باید 48 ساعت بمونه تا مشخص بشه که چقدر متورم میشه. اگر قطر تورم که میلی متری هست بیشتر از 10 mm بشه، اون موقع تست تون مثبت میشه. توی اینجور مواقع یا باید تست خون بدین یا تست ایکس ری قفسه سینه. چون بیماری سل یه جوری هست که بیشتر به شش ها آسیب میزنه.
اگر کمتر بود که جواب منفی میشه و همه چی اوکیه.
ساعت 12 و نیم ظهر از ایروان راه افتادیم.
بین راه یک جایی به اسم بازارچه دختران نگه داشت که یه سری مربا و عسل و اینا میفروختند. و همون جای قبلی که موقع رفت نگه داشته بود هم ایستاد.
جاده ارمنستان به سمت ایران بسیار زیبا، خوشگل و پیچاپیج بود. بدون اغراق میگم که صد برابر از جاده چالوس قشنگ تر بود. پیچ های زیادی داشت که 2 تا ماشین از کنار هم نمیتونستند رد بشن. یعنی سر پیچ یکی باید توقف میکرد تا اون یکی بتونه رد شه. بیشتر هم اتوبوس و تریلی رفت و آمد میکردند. در عین حال جاده خطرناک هم بود. یک جاهایی اینقدر مه غلیظ بود که 1 متری اتوبوس دیده نمیشد. اون مدتی که ما بودیم هوا بارونی هم بود. ولی راننده خیلی با مهارت بود و جاده رو عین کف دست اش بلد بود ولی توی آخر های مسیر همه مسافرا بیدار بودند و استرس داشتند. به خاطر همین اصلا توصیه نمیکنم که توی زمستون زمینی کسی ارمنستان بره.
کلا تجربه خوبی بود و زیبایی های جاده واقعا بی نظیر بود. رشته کوه های قفقاز و آرارات چشم نواز بودند.
حدود ساعت 11 به مرز نوردوز رسیدیم. به شدت بارون میومد. اینجا دوباره لب مرز حدود 3 ساعت معطل شدیم و در نهایت ساعت 2 راه افتادیم. ساعت 4 صبح اتوبوس یه جا برای شام و صبحانه ( ترکیبی ) نگه داشت. و در نهایت یک جا قزوین برای دستشویی نگه داشت و در نهایت ساعت 12 به تهران رسیدیم.
کلا سفر حدود 24 تا 26 ساعت طول کشید. به نظر من سفر سختی بود. ولی ارزش یک بار تجربه کردن رو داشت.
سعی کردم که توی این 4 تا پست بیشتر مطالب رو پوشش بدم. ولی خب یه سری چیزها ممکنه از قلم افتاده باشه.
کلا هزینه ما که 4 نفر بودیم به شکل زیر شد: 75 هزار درام پول هتل و 11 هزار درام هزینه های جانبی. کلا شد حدود86 هزار درام که با نرخ 387 درام میشه حدود 225 دلار.
البته هزینه اتوبوس هم که مسیر رفت 1 میلیون 350 و هزینه برگشت 1 میلیون 300 برای هر نفر شد.
صبح ساعت 9 وقت مصاحبه داشتم. ساعت یک ربع و هشت راه افتادم و حدود 8 رسیدم به سفارت.
اول جلوی درب بچه ها صف بسته بودند و یک مامور بود که همون جلوی درب بر اساس ساعت مصاحبه بچه ها رو راه میداد. اول پاسپورت رو دادم و اسم ام رو از روی لیستی که جلوش بود پیدا کرد و تیک زد و بهم گفت که برم داخل. چند قدم که جلو رفتیم دوباره قبل از ورود به اولین ساختمون، یک مامور دیگه بود که اول پرسید موبایل داری؟ که من نبرده بودم با خودم و گفتم نه. بعد گفت وسایل ات روی میز بذار و خودت از توی دستگاه رد شو. وسایل ام رو برداشتم و وارد ساختمون شدم. دوباره هم خودم از دستگاه رد شدم و یک مامور دیگه دور کمرم رو چک کرد. وسایل هم از توی اکس ری رد شد. بعد از چند قدم دوباره وارد یک ساختمون دیگه شدم که تمام اتفاقات اونجا بود. اول یک خانوم جووون فرم DS، سویس و یک قطعه عکس ازم گرفت. بعد یک بارکدی چاپ کرد و پشت پاسپورت ام چسبوند. و گفت که برم باجه 7. اونجا هم دوباره مدارک ام رو چک کرد و گفت که برم انگشت نگاری. اونجا که رفتم یک خانوم میانسال بسیار مهربون بود و اول 4 تا انگشت چپ بعد راست و بعد دو تا شست رو گرفت و گفت که امیدوارم روز خوبی داشته باشی. منم تشکر کردم و اومدم بیرون.
بعد وارد صف مصاحبه شدم. صف مصاحبه به صورت مارپیچ بود. وقتی یک نفر مصاحبه اش تموم میشد، آفیسر نفر بعدی رو صدا میکرد. کلا 3 تا آفیسر بودند. یک خانوم میانسال که موی کوتاهی داشت. یک آقای با موی کم پشت و یک آقای کچل. من تا زمانی که اونجا بودم استرس نداشتم. واقعا دلیل اش رو نمیدونم. الان که فکر میکنم میبینم که باید کلی استرس میداشتم ولی اینطوری نبود. رفتار کارکنان محترمانه بود ولی آفیسرها جدی بودند.
نوبت من که شد آفیسر ازم یه سری مدارک خواست. همو رو یک جا بهش دادم. بعد شروع کرد به سوال پرسیدن. اول پرسید که چرا این دانشگاه رو انتخاب کردی؟ بعد پرسید که ریسرچ ات درباره چیه؟ و بعد گفت که بعد از درس ات میخوای چیکار کنی؟ که من جواب دادم که دانشگاه خوبی هست و علاقه ام با کاری که استادم میکنه یکسان هست و بعد از درسم هم میخوام برگردم ایران و استاد شم. درباره سربازی پرسید. که گفتم معافیت تحصیلی داشتم و وثیقه گذاشتم. گفت که مدارک ات رو نشون بده که من وثیقه رو به همراه ترجمه بهش دادم.
یکی دو دقیقه داشت توی کامپیوتر تایپ میکرد. یه چیزهایی رو از مقالات ام داشت میخوند و تایپ میکرد فکر کنم. در نهایت گفت که کیس شما به بررسی بیشتری نیاز داره. میتونی برگردی ایران و برات یه سری سوال میاد که باید جواب بدی. همون روز بعد از ظهر 14 تا سوال برام ایمیل شد که قراره امروز و فردا بهش جواب بدم.
خلاصه رفتم توی پروسه کلیرنس. که احتمالا 3-4 ماه طول بکشه.
توی مدتی که اونجا بودم و با بچه های مختلف آشنا شدم، بعضی هاشون مثل من رفتن کلیرنس و بعضی ها متاسفانه ریجکت شدند. واقعا موقع رفتن همه خوشحال بودن ولی موقع برگشت بعضی ها که ریجکت شده بودن واقعا حال شون گرفته شد. توی مدتی که سفارت بودم هم یک مورد ریجکتی و یک مورد ویزای درجا دیدم.
دوست ندارم که درباره ریجکتی ها حرف بزنم. چون واقعا کیس به کیس فرق میکنه و اینجا مجال اش نیست. یک خانوم و آقایی بودند که واقعا دوست داشتنی بودند و توی اتوبوس ما بودند که اونا هم ریجکت شدند و من واقعا ناراحت شدم. فکر کن این همه تلاش کنی، اپلای کنی، فاند بگیری، کلی هزینه کنی و بیای یک کشور دیگه و در نهایت آفیسر در عرض 5 دقیقه ریجکت ات کنه. یکی از دوستان هم میگفت که آفیسر منو در عرض 1 دقیقه ریجکت کرد و نذاشت حرف بزنم اصلا.
ایروان به نظرم شبیه تهران بود. هم جاهای خوب و خفن داشت و هم اینکه بعضی جاها ساختمون های درب و داغون دیده میشد. ولی مرکز شهر بافت امروزی و مدرن داشت. اولین نکته ای که توجه ام رو جلب کرد این بود که مردم و ماشین ها خیلی مقرراتی بودند. به طوری که مردم صبر میکردند تا چراغ قرمز بشه و بعد از خیابون رد بشن. و ماشین ها هم کاملا صبر میکردند تا عابر پیاده از خیابون عبور کنه بدون هیچ استرسی. چیزی که توی تهران نیست و شما اگر دیر بجنبی ماشین زیرت میکنه.
نکته دوم این بود که توی شهر همه ماشین ها تویوتا، هیوندا، هوندا، بنز و بی ام و بود. یعنی بنز و بی ام و در مدل های مختلف ریخته بود توی شهر. کلا مردم ماشین های خوب سوار میشدند. من توی عمرم تسلا ندیده بودم که توی ایروان چند تا دیدم. واقعا که فکر میکنم ماها توی ایران قوطی کبریت سوار میشیم.
توی اقامت 3 روزه مون توی ایروان کمی مرکز شهر رو گشتیم. اولین جا که همه میرن میدون جمهوری هست که شب ها خیلی قشنگ میشه.
جای دیدنی دیگه اش هزار پله یا کسکاد Cascade بود که واقعا فکر میکنم هزار تا پله داشت. من وسط راه با پله برقی بقیش رو رفتم.
جای دیگه هم که رفتیه کلیسای گریگوری Saint Gregory The Illuminator Cathedral بود که نسبت به کلیسایی که توی تهران سر خیابون ویلا رفته بودم بزرگتر بود ولی به نظر نقاشی های داخل کلیسا اش نسبت به تهران کمتر بود.
غذاهایی که ارمنستان خوردیم یکیش شاورما Shawarma بود که از Shawarma land خریدیم 1700 درام بزرگ اش و 1100 درام کوچیک اش. یه برگر 1700 درام شد. و یک غذایی به اسم کاچاپوری داشتند که اونم 1400 درام شد. بستنی که توش 2 تا اسکوپ داشت شد 700 درام. دو تا نون لواش بزرگ و یک نون صنعتی 490 درام شد. و نوشابه خانواده کولا هم 790 درام شد.
برای رفت و آمد هم ما دو بار یاندکس گرفتیم که مثل اسنپ خودمون میمونه. یه مسیر 1500 درام و یه مسیر دیگه 900 درام شد. قیمت اش هم مثل اینکه بسته به مسافت و ترافیک تغییر میکرد.
مردم ایروان بیشترشون انگلیسی بلد نبودند ولی جوون هاشون دست و پا شکسته میتونستند صحبت کنند.
ایروان پاساژهای زیادی هم داشت. یه جا رفتیم به اسم Gum Market که تقریبا بازار محلی شون بود و میوه و گوشت و اینا میفروختند. گوشت خوک و مشروب هم توی فروشگاه هاشون فراوون بود. فروشگاه های Yerevan city و SAS هم قیمت هاشون مناسب بود. توی SAS ما دلار چنچ کردیم. 250 دلار چنج کردیم که به قیمت 387 درام به ازای هر دلار شد 97500 درام. که 75000 درام اش رو همون شب هزینه هتل رو دادیم.
یه سری جاهای دیدنی دیگه هم داشت که ما وقت نشد بریم. ولی اینجا مینویسم تا اگر کسی خواست بره بدونه.
1- Monument
2- کلیسای مادر که نیم ساعتی شهر هست
3- گقارد و گارنی 1 ساعتی شهر بود.
4- کلیسای Holy mother
5- دره گلها Tsaghkadzor
6- دریاچه سوان Sevan Lake
7- جاخچاجل و کلیسایی که با تراموای هوایی میرسه
8- مجسمه مادر
9- یادبود قتل عام ارامنه
10- کلیسای سنت سرگیس
یه سری غذاها هم داشتند که بقیه پیشنهاد دادند. اونا رو هم اینجا مینویسم:
Tashir Pizza
رستوران نیما و چکاوک که ایرانی بودند ولی قیمت هاشون زیاد بود و کیفیت اش کم
رستوران قفقازی و پروانا
دلمه Dolmma
َArtashi
خینکالی ( سرخ شده بهتره) که یه جورایی غذای محلی شون حساب میشه.
لاهماجون