دیشب آخرین شب قدر بود و من امسال هر سه شب اش رو رفتم مسجد دانشگاه. اونجا هم حال و هوا خوب بود. یکی دو بار بین سخنرانی ها هم رفتم برای شهدای گمنام فاتحه خوندم. اگرچه نمیشد به صورت مستقیم برسر مزارشون رفت. خلاصه شب های خوبی بود و امیدوارم که خدا برامون بهترین ها رو رقم بزنه. من معتقدم که همه کارهایی که ما می کنیم بر اساس خواسته های خدا است. نه اینکه اختیاری از خودمون نداشته باشیم. بلکه بینابین هست. حالا بعضی ها فکر میکنن که بینابین یعنی اینکه یه ذره جبر هست و یه ذره اختیار. ولی اینطور نیست. بذار یه مثال بزنم. مثلا شما میخوای ازدواج کنی و یه مشخصاتی رو برای همسر آینده ات در ذهن داری. و به خدا هم میگی که یه مورد خوب رو برات درست کنه. حالا خدا میاد گذشته، حال و آینده تو رو در نظر میگیره. صلاح آینده تو رو در نظر میگیره و در نهایت میاد یه جمع بندی میکنه از خواست خودش و از چیزهایی که تو دوست داری و برات یه یار انتخاب میکنه. شاید چیزهایی که تو دوست داری به صلاح ت نباشه. بنابراین خدا اگر دوستمون داشته باشه که داره، فقط به خواست خودش توجه میکنه. البته فقط این یه مثال بود و یه نتیجه گیری از ذهن ناقص من!
خب بعد از کلی فکر و تحقیق درباره نحوه ثبت نام و اینکه چه تاریخی آزمون GRE رو بدم، بلاخره برای تاریخ 24 اکتبر یا 2 آبان توی سنتر دانشگاه خاتم ثبت نام کردم.
اول میخواستم زودتر بدم ولی گفتم من که میخوام شهریور تافل بدم، بهتره GRE رو یک ماه یا 6 هفته بعدش بدم.
2 آبان تاریخ خوبیه به نظرم. برای مکاتبه هم که احتمالا بعد از امتحان تافل شروعش کنم مشکلی پیش نمیاد. حالا درسته یک ماه از مکاتبه ام گذشته که دارم جیاری میدم ولی همه استادها زیاد براشون مهم نیست که لحظه مکاتبه نمره رو داشته باشی. اگه بهشون بگم که ماه بعد امتحان میخوام بدم مشکلی پیش نمیاد.
به نظرم اصلا نمره جیاری برای دانشگاه بیشتر مهمه تا استاد. نمره تافل خیلی برای استادها مهمه. به خاطر همین میخوام بعد از دادن تافل مکاتبه رو شروع کنم.
حالا با همه این تفاسیر امیدوارم توی 6 ماه آینده که وقت دارم براش بخونم بتونم نمره خوبی ازش بگیرم
خدایا کمکم کن!
خب این پست برای اینه که به خودم یادآوری کنم که زمان خیلی سریع تر از چیزی که فکرش رو میکنی میگذره و باید تا اون موقع موعد یه کاری کرده باشی.
این روزا دارم برای تافل میخونم ولی نمیدونم چرا از عملکرد خودم راضی نیستم. روزی 5 ساعت براش میخونم ولی با خودم میگم که این زمان خیلی کمه! سعی میکنم که بیشتر حالت تمرینی بزنم، چون دو سه بار که توی تایم آزمون دادم خیلی سرخورده شدم بابت نمرات کمی که گرفتم. ولی خب بعضی ها میگن طبیعیه و درست میشه. منم دارم فعلا تمرینی کار میکنم تا بعدش دیگه جدی توی زمان تست بزنم. هنوز برای اسپیکینگ و رایتینگ کاری نکردم و از این بابت ناراحتم.
تازه برنامه جیاری هم هست که اونم چند وقتی میشه که روش کار نکردم.
تنها کار مفیدی که از نظر خودم کردم این بود که کم کاری که تو عید داشتم رو جبران کردم و تقریبا کارهای نوشتن پایان نامه تموم شده. یه سری کارهای خرده ریز مثل کار روی شکل ها و بخش پیوست ها مونده که کم کم دارم درستش میکنم.
از استادم هم خبری نشد. چون بهش گفته بودم که تا 23 فروردین براش پایان نامه رو تکمیل میکنم. اونم فعلا پیام نداده و منم بهش پیام ندادم.
چند وقت دیگه با خودم قرار گذاشتم که تافل و جیاری رو بوک کنم. چون تاریخ انقضای ووچرهایی که خریدم داره میرسه. تافل تا اول خرداد وقت داره و جیاری تا 14 اردیبهشت. جیاری رو قراره 2 آبان بدم و تافل رو احتمالا آخرای شهریور. جفت اش رو میخوام سنتر خاتم امتحان بدم چون میگن بهترین سنتر ایرانه. برای جیاری خاتم جا داره ولی برای تافل هنوز تو سایت وجود نداره. به خاطر همین میخوام جیاری رو بوک کنم. و تا آخر اردیبهشت صبر کنم که باز کنه. هر روز دارم چک میکنم که هر موقع باز کرد سریع بگیرم. اگر هم باز نکرد که مجبورم همون سنجش برم.
این روزها ماه رمضونه! من همیشه از قدیم ماه رمضان ها رو دوست داشتم. تا جاییکه یادمه هم همیشه روزه میگرفتم. حتی یه زمانی که سر کار میرفتم هم روزه میگرفتم و صاحب کارم برای اینکه بهم فشار نیاد میگفت تا ساعت 2 کار کن. یادمه اون روز اینقدر تشنه شدم که تازه متوجه شدم مفهوم تشنگی چیه! له له میزدم برای یه قطره آب. تازه فهمیدم امام حسین چی کشیده تو اون زمان.
خلاصه نباید روزی رو از دست بدم. باید هر روز زبان بخونم و کار کنم و خسته نشم. چون میدونم که اگر امسال پذیرش نگیرم دیگه سرباز میشم و فرصتی نیست.
خب بلاخره کارت ملی به اصطلاح هوشمند که بعضی جاها میگن ازش کپی بگیر، بعد از دو سال و نیم اومد!
یه تبریک جانانه میگم به مسئولین که لطف کردن بعد از دو سال و نیم کاغذ پاره ما رو که جای کارت ملی مون حساب میشد با کارت اصلی تغییر دادن. خدا میدونه که سر این کارت ملی چقدر عذاب کشیدم. بعضی موقع ها بانک میرفتم و اون رسید اش رو یادم میرفت ببرم و کارمند بانک هم قبول نمیکرد که کارم رو راه بندازه و مجبور میشدم برگردم خونه و بردارمش.
تازه کارت رو پست نکردن دم خونه. به جاش پیامک دادن بیا از فلان ادرس بگیر کارتتو. در حالیکه اون موقع پول پست رو ازمون گرفته بودن.
القصه مملکته داریم...