خب بلاخره بعد از یه ماه استرس و فکرهای بیخود، مشکل ثبت نام ایرانی ها درست شد.
همین 1 ساعت پیش توی گروه یکی از بچه ها نوشت که سایت درست شده. منم عین دوران انتخاب واحد دانشگاه سریع پریدم تو سایت و همون تاریخی که دوست داشتم رو انتخاب کردم.
تاریخ 18 سپتامبر یا 27 شهریور برای سنتر سنجش ساعت 9:30 صبح ثبت نام کردم. 4 تا ریپورت رایگانم رو هم بر اساس شناختی که از استاداهاشون و هم اینکه با توجه به مکاتباتم توی سال های گذشته انتخاب کردم. مثلا یه استادی یه سال پیش جواب مثبت بهم داده بود یا همین دانشگاه استادی که باهاش دارم مقاله میدم رو انتخاب کردم.
خلاصه خیلی خوب شد که حداقل تاریخی که میخواستم رو ثبت نام کردم. فکر کنم سایت همین 1 ساعت پیش درست شده و بقیه خواب بودن که متوجه نشدن. وگرنه مطمئنم فردا که بشه کلی از تاریخ ها سریع پر میشه مخصوصا برای شهریور. چون خیلیا آزمونشون کنسل شده.
خیلی استرس دارم. کمتر از 4 ماه به آزمون وقت دارم و کلی فکر و استرس و کار و غیره ...
ببینیم چی پیش میاد...خدایا شکرت
یاداشتم به این فکر میکردم که کمک کردن به دیگران حتی اگر به ضررت باشه خوبه یا نه؟!
مثلا تصور کن که یه استادی یه پوزیشن تو لینکدین منتشر کرده و هم تو و هم دوستت میتونین براش اپلای کنید. و توی این موقعیت فقط تو از این پوزیشن خبر داری. آیا حاضری که به دوستت هم این موضوع رو اطلاع بدی یا نه؟!
برای پاسخ به این سوال باید کمی به عقب برگردم. آیا اساسا کمک کردن خوبه یا نه! این کمک کردن از هر نوعی میتونه باشه. اینجا بیشتر کمک فکری مد نظرم هست.
شاید توی چند سال گذشته، مثلا 20 سال گذشته، زمانی که اینترنت به این شکلی که الان هست نبود، کسی که بیشترین اطلاعات رو داشت، برنده و پیروز بود. مثلا کسی که برنامه نویسی بلد بود، نسبت به بقیه توی جایگاه بالاتری بود و میتونست به راحتی رشد کنه و پول در بیاره. دلیلش هم این بود که برای اینکه برنامه نویسی یاد بگیره پدرش دراومده بود. چون اون زمان که مثل الان نبود که به راحتی یه چیزی رو یاد بگیری. باید کلی وقت صرف میکردی که خودت بتونی به راه حل یک مشکل برسی.
ولی با اومدن اینترنت (خدا پدر و مادر گوگل رو بیامرزه) دیگه اون دوران گذشت. دیگه امروزه اگه کسی صرفا راجع به چیزی اطلاعات داشته باشه لزوما برنده نیست. یه سرچ ساده تو گوگل نشون میده که برای هر آموزشی تقریبا 99 درصد آموزش وجود داره. و هر کسی با کمی مهارت سرچ و صبر میتونه به جواب سوالش برسه.
بنابراین نباید فکر کرد که اگه الان به یه نفر که ازم یه سوالی پرسیده جواب ندم یا بپیچونمش، اون شخض نمیتونه هم سطح من پیشرفت کنه. متاسفانه بعضی از ما ایرانیا همچین اخلاقی داریم. که نمیخوایم به بقیه راجع به مطلب مفیدی که هست اونا رو مطلع کنیم.
منم پیرو همین تفکر همیشه سعی میکنم که به دیگران کمک کنم. مثلا سر همین بحث ووچر که پیش اومد، شاید بگم من اولین نفری بودم که این مشکل رو حل کرده بودم و با کمی تلاش تونسته بودم که یه ایمیل دیگه از ETS پیدا کنم که جوابگو باشند. بلافاصله که مشکلم حل شد، یه متن راهنما نوشتم و توی گروه مربوطه منتشر کردم که بقیه استفاده کنند. حالا بماند که حدود 10 هزار نفر این پست رو دیدند و خیلیا که مشکل شون مثل مال من بود تونستند مشکل شون رو حل کنند. لذت بخش ترین بخش ماجرا اینجا بود که یه نفر اومد پی ویم و کلی دعای خیر برام کرد. الانم که میبینم دوستان دارن از این فایل من استفاده میکنن کلی لذت میبرم. حالا فرض کنید که من این کمک رو به بقیه نمیکردم. به نظرتون چه اتفاقی می افتاد؟! ........هیچ اتفاقی نمی افتاد. دیر یا زود یه نفر دیگه پیدا میشد و بقیه رو راهنمایی میکرد. یا اون شخص دیر یا زود مشکل اش حل میشد. پس چه بهتر من که تونستم و مشکلم حل شد، بیام بقیه رو هم از این موضوع آگاه کنم.
البته من نمیگم که به هر کسی که رسیدین کمک کنید. نه اصلا! ولی من سعی میکنم که به کسی کمک کنم که ازم کمک بخواد. یعنی همینطوری به کسی کمک نمیکنم. اگر ازم درخواست کنه با کمال میل راهنمایی میکنم. چون اگه بدون اینکه کسی بخوادبهش کمک کنی، این حس رو القا میکنی که این وظیفه ات بوده وباید کمک میکردی. ولی اگر خودش ازت درخواست کنه، اینجاست که کمک تو لطف برای طرف محسوب میشه و قدر کمک ات رو میدونه.
برگردم به سوال اول خودم....آیا بهتر اینه که به دوستم پوزیشن استاد رو اطلاع بدم یا خودم بدون اینکه به دوستم بگم براش اپلای کنم؟!
اگه نظر من رو بخواین این جواب رو میدم:
" اگر دوست شما یک دوست صمیمی براتون محسوب میشه و کلی بهم کمک کردین، بهتره که بهش اطلاع بدین. ولی اگر دوستتون سال به سال باهاتون تماس نداره، دلیلی نداره که بهش اطلاع بدین"
کلا اگه کسی ازتون سوالی کرد جواب بدین. سر خود به کسی اطلاعات ندین که قدر این لطف تون رو نمیدونن
روی سخنم اول به خودم، دوم به خودم، سوم به خودم و چهارم به بقیه است. شرایطی که ما توش زندگی می کنیم، حاصل تصمیمات من و شما است. اگر داریم توی این شرایط زندگی میکنیم دلیل اش اینه که من و امثال من از اینکه صدامون رو بلند کنیم می ترسیم. و اندک کسانی که صدای اعتراض شون بلند میشه، به خوبی توسط بقیه حمایت نمیشن. هزار جور انگ و ... بهشون چسبیده میشه...
خفقان میدونی یعنی چی؟ یعنی اینکه دهقان تو سر رعیت بزنه و رعیت حتی نتونه اعتراض کنه. خفقان یعنی اینکه من جوون نمیتونم صدام رو بلند کنم. نه اینکه نخوام نمیتونم...خفقان یعنی همین دورانی طلایی جوونی مون رو داریم توش میگذرونیم.
مردم ایران از قدیم به تو سری خوردن عادت کردند. و به بدترین شرایط خودشون رو وفق می دهند.
میدونی پیش بینی من چیه؟ یک هفته بعد همه مردم به این شرایط عادت می کنند و همه چی عادی میشه...
من که فاتحه خودم رو خوندم، شما هم بخونید...
امروز بعد از کمتر از دو ماه مقاله ام ریجکت شد.
صبح امروز استادم بهم زنگ زد و گفت که مقاله ریجکت شده و یه سری کامنت دادن داورها.
منم بهش گفتم که خیلی ناراحت شدم. استادم هم خندید و گفت که ناراحت نباش. مقاله من و همه کلی ریجکت شده و میشه.
البته این ژورنالی که مقاله رو سابمیت کردیم یکی از بهترین ژورنال ها تو فیلد ماست. و یه چیزی در حد nature هست.
ولی من خودم خیلی به کارم ایمان داشتم.
نویسنده استاد دانشگاه تهران هم نظرشو برام فرستاد و گفت که ظاهرا 2 تا داور مقاله رو ریجکت کردند. برخی از کامنت ها اساسی و مهم هست ولی برخی سلیقه ای هست.
الانم دارم برای چندمین بار کامنت ها رو میخونم. بعضی از کامنت ها چرت هستند. ولی به نظرم من بد نوشتم که باعث شده داورها یه جور دیگه ای برداشت کنن.
اگرچه یه داور کلا به مدل ام گیر داده و گفته عوضش کن
یه داور دیگه هم گفته اصلا ایده ات جدید نیست و مشارکت زیادی این مقاله نداره.
خلاصه اینم تجربه من از اولین ریجکت مقاله.
فعلا بازم کمی ناراحتم. ببینم چی میشه روزهای دیگر...