یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

یه پسر

یه پسر دهه هفتادی که کلی آرزو داره و داره تلاش می‌کنه با کمک خدا بهشون برسه... توی این مسیر خاطرات خوب و بد اش رو اینجا می‏‌نویسه

پایان نامه رو نوشتم!


خب بلاخره و خدا رو صد هزار مرتبه شکر نوشتن پایان نامه ام تموم شد. واقعا خدا قسمت کسی نکنه. نوشتن پایان نامه یکی از سخت ترین کارهایی بود که انجام دادم. واقعا سر و کله زدن با آفیس ورد خیلی صبر و پشتکار میخواد. اینکه فاصله و نیم فاصله، عناوین و زیرعنوان، شماره ها و کپشن ها و رفرنس ها و کلی چیز دیگه باید مطابق با آیین نامه نوشتن پایان نامه که برای هر دانشگاه فرق میکنه باشه. ...r

متاسفانه خیلیا فکر میکنن که کار با ورد رو بلد هستند درحالیکه ورد اینقدر ریزه کاری داره که باید اصولی یاد گرفته بشه. و کسی هم تو دانشگاه بهت این چیزا رو یاد نمیده. حتی تو اون کلاس سمینار ارشد هم چیز خاصی نمیگن. بنابراین توصیه ام به کسانی که میخوان تازه شروع کنن اینه که یه بار با خودشون مرور کنن که قراره چی بنویسن. بعد همون ایده ها رو توی ورد پیاده کنند تا دقیقا بدونن دارن چی کار میکنن. یه مثال می زنم: مثلا اگر کار با multi level list ها را بلد نیستین برین یاد بگیرین. اگر نحوه کپشن نویسی یا جدا شماره زدن یک سری از صفحات اولیه و مباحث پیش پاافتاده ای مثل درست کردن فهرست ها و...همه اینا رو برین کار کنید که مشکل نداشته باشید. مثلا از همون اول بیاین فونت های فارسی و انگلیسی تون رو مشخص کنین. فواصل صفحات رو از همون اول تنظیم کنین. 

اگرچه من خودم توی multilevel listها مشکل داشتم  و ترجیح دادم که دستی شماره ها رو بزنم. نوشتن فرمول ها رو هم با Mathtype انجام دادم. اگرچه نمیدونم باگ هم داره ولی از خود فرمول نویسی ورد قشنگ تره! رفرنس دهی هم که با Endnote انجام دادم و عالی بود. اگرچه برای استفاده ازش باید کرک اش کنین و بذارین تو فایروال تون که به اینترنت وصل نشه که کرک تون بپره! ابزار ویراست من که تیم دانشگاه تهران درست کرده هم خیلی خوبه و براتون به صورت اتومات فاصله و نیم فاصله ها رو درست میکنه یا پیشنهاد های قشنگ تری برای کلمات تون میده. یا مثلا ورد 2013 نمیدونم چرا موقع pdf گرفتن خطوط رو جا به جا میکرد و من مجبور شدم که ورد 2019 نصب کنم. و درست شد. و از این جور مشکلات که هیچ دلیل خاصی هم نداره ممکنه براتون پیش بیاد. دلیل اش هم اینه که ورد زیاد با فارسی جور نیست. بنابراین هول نکنین و نترسین و برین مشکل رو حل کنین. یا مثل من اگر نتونستین حل کنین یه راه حل جایگزین براش پیدا کنین. 

حالا پایان نامه رو برای دوستم فرستادم که بخونه و اگر ایرادی داره بهم بگه که درست کنم. و ایشالله 10 تیر باید برای استادlمl بفرستم. ....

وقت سفارت گرفتم!


بعد از کلی داستان و کلی تحقیق بلاخره برای اپریل 2024 سفارت آمریکا تو ارمنستان وقت گرفتم. 

اول که میخواستم بگیرم برای مارچ هم داشت. ولی بعد از تعلل یه دفعه دیدم که سفارت کلندر رو بست. دیگه حتی امکان پرداخت MRV هم نبود. البته من یه راهی پیدا کردم که بتونم پرداخت کنم ولی پسر عمه ام گفت که ممکنه داستان بشه. منم قبول کردم. چون حتی اگه پرداخت هم میکردم چون وقت نبود فایده ای نداشت. 

تا اینکه امروز صبح دیدم که کلندر باز شده. دیگه امروز 160 دلار ناقابل رو پرداخت کردم و سریع وقت گرفتم.
این وقت برای 2 سال دیگه هست. ولی میدونم که خیلی دیره. ولی برنامه ام اینه که یا بتونم توی این چند ماه ریسکجول کنم یا بعد از گرفتن I20 درخواست اکسپدایت بدم. نکته این که ارمنستان بیشتر از یکبار اجازه اکسپدایت نمیده. بنابراین برای اینکه شانس پذیرش درخواست بیشتر بشه باید حتما نامه پذیرش رو آپلود کرد. 

توی این چند ماه فکر نکنم بتونم ریسکجول کنم چون واقعا خیلی شلوغه و همه ریختن تو سایت. ولی بعد از شهریور فکر کنم اوضاع بهتر بشه. دیگه ببینیم چی میشه 

واقعا اوضاع خرابیه. منم باید 6 ماه پیش وقت میگرفتم. خیلیا مثل من بدون داشتن پذیرش وقت گرفتند. 

دیشب تو گروه میخوندم که یه بنده خدا نامه پذیرش با فول فاند که ترم اش 2 ماه دیگه شروع میشه نتونسته وقت بگیره. 

حالا خدا کنه اول پذیرش رو بگیرم. وقت سفارت پیشکش.

گوشه رینگ


تصویری که مشاهده میکنین یک نمای کلی از زندگی منه. هر کسی یا چیزی منو وسط یا گوشه رینگ گیر اورده و داره کتک میزنه. زندگیه دیگه. گاهی باید بری و گوشه رینگ مشت بخوری و گاهی هم از بیرون از رینگ بهش نگاه میکنی و ازش لذت میبری. 
دفاع پایان نامه، نوشتن مقاله جدید، اصلاح متن پایان نامه، تافل و جیاری و SOP و ایمیل به اساتید و غول مرحله آخر سفارت....
تکلیف همه اینا توی چند ماه بعد معین میشه.
فکر و خیال این ها باعث شده که گاها تا صبح بیدار بمونم. یه دفعه به خودم میام و صدای گنجشک ها رو میشنونم که جیک جیک میکنن.  با صدای اونها متوجه میشم که صبح شده و من همچنان بیدار. 
گاهی وقت ها دلم به حال خودم میسوزه و ساعت 6-7 میخوابم و 9 بیدار میشم. 
از فردا میخوام موقتا بر خلاف میل باطنی ام روی مقاله جدید کار کنم. یه چند روز روش کار کنم و به جاهای خوبی برسونمش. بعدش میخوام یه چیزهای دیگه به پایان نامه ام اضافه کنم و بعد بدم به استادم که بخونه. به استادم هم میخوام بگم که اول شهریور میخوام دفاع کنم. نه زودتر نه دیرتر. زودتر چون نمیخوام تو مرداد بیفته. چون اگه برگه سبز رو بخوام بگیرم چه آخر شهریور دفاع کنم چه اول شهریور فرقی نداره و اونا برام اول شهریور تاریخ اعزام میزنن. و من میخوام در واقع حداکثر مهلت یکساله رو استفاده کنم. و دیرتر هم به این دلیل که میخوام یک ماه آخر تمرکز ام روی تافل باشه.
خدایا خودت کمکم کن که بتونم از سر همه این موانع بپرم و به خوبی و خوشی همه چی تموم بشه 

همش استرس


اینقدر استرس چیزهای مختلف رو دارم که نپرس. شاید بگی که همه استرس دارند. همه مشکلات خاص خودشون رو دارند. ولی استرس سال اپلای یه چیز دیگس. تا کسی تجربه اش نکنه نمیفهمه که اون فرد چی میکشه. کلا فرض کن کسی که میخواد مهاجرت کنه داره کلی هزینه و زمان صرف میکنه. اگر خدایی نکرده کوچیک ترین اتفاقی تو زندگیش بیفته ممکنه کلا اون موقعیت رو از دست بده. 

این روزا استرس چیزهای مختلف رو دارم. تو ذهنم مرور میکنم که چه کاری رو چه زمانی باید انجام بدم. کلی کار نکرده و دقیقه نودی. حالا من خوبم . سعی کردم که از چیزهای مختلف اطلاع داشته باشم. مثلا یکی از برنامه ریزی های خوبی که کردم این بود که پارسال ووچر تافل و جیاری رو خریدم با قیمت کمتر. اگر الان میخواستم بخرم باید 2 میلیون بیشتر میدادم برای هر کدوم.
آخ آخ از تافل گفتم. امروز اگر کسی خونه نبود میخواستم بزنم زیر گریه . اینقدر که استرس این تافل رو دارم استرس دفاع پایان نامه ام رو ندارم. همش با خودم میگم نکنه نمره ام کم بشه. نکنه نتونم تا شهریور خودم رو برسونم و اما و اگر های دیگه...

مقاله جدید هم که قوز بالای قوز شده و این استاد راهنمای بیشعور هم شرایط منو درک نمیکنه. فقط به فکر خودشه. فقط به فکر اینه که من براش مقاله بدم. منو یه ماشین تولید مقاله فرض کرده. بهرحال این بهایی هست که باید بدم. مقصر خودم بودم که اجازه دادم درسم تا اینجا طول بکشه. اگر پارسال دفاع کرده بودم دیگه کاری به کارم نداشت. 

به عقب که فکر میکنم میبینم که چه گذشته سختی داشتم. هر کسی سختی رو یه جور معنا میکنه. سختی برای من سر و کله زدن با استادای زبون نفهمی بود که چیزی از اخلاق به ارث نبرده بودند. قبلا درمورشون توی این وبلاگ نوشتم.

دیشب پسر عمه ام میگفت که فکر نکن کشورهای دیگه برات افت دارند. هر جایی شد اپلای کن. کشور های اروپایی و حتی آسیایی. با خودم فکر کردم که بد حرفی نمیزنه. اومدیم و اصلا امسال پذیرش نگرفتم. اومدیم و اصلا نمره زبانم خوب نشد. اون موقع مجبورم برم سربازی. ولی اگر یه پذیرش از یه دانشگاه اروپایی داشته باشم لااقل میتونم یه معافیت تحصیلی بگیرم و بعدش خدا بزرگه. حقیقتش فعلا تا گرفتن نمره زبان به چیزی جز سرزمین فرصت ها فکر نمیکنم. ولی اگر بنا باشه که اپلای کنم حتما اگر موقعیت تو اروپا باشم هم اپلای میکنم. اگر چه نوشتن یه پروپوزال خیلی زورم میبره. 

باری به هر جهت. اینم از دل نوشته امشبم بود.

یک بغل حرف


حرفم نمیاد!
فقط میتونم اینو بگم که میترسم از آینده.
آینده مبهمی که پیش روی قرار داده. نمیدونم چی پیش میاد. نمیدونم چی میشه. اصلا دوست ندارم که به عدم موفقیت فکر کنم. با خودم با اطمینان میگم که میشه به امید خدا.
امروز استادم بهم پیامک داد که آقای فلانی چه خبر؟ هیچ وقت بهم اس ام اس نمیده. فکر کنم تو تلگرام بهم پیام داده و منم یه چند روزی میشه که تلگرام رو چک نکردم. منظورش از چه خبر این بود که مقاله جدید چی شد؟ بهش گفتم که دارم روش کار میکنم. هر موقع تکمیل شد بهتون اطلاع میدم. جواب داد: اوکی، مشکلی داشتی بیا جلسه بذاریم. 
از شما چه پنهان که چند روزی میشه روی مقاله کار نکردم. همش داشتم تافل میخوندم. 
و امان از تافل. خدا نصیب گرگ بیابون نکنه. با خودم میگم یعنی میشه که با یک بار امتحان دادن بتونم نمره دلخواهم رو بیارم. عین آدمیزاد هم که تست نمیزنم. امروز 9 تا پسیج خوندم و این ساعت های آخر دیگه انگار داشتم چینی میخوندم. 
آدم قیمت دلار رو میبینه افسرده میشه. چی بگم ...من هیچ...من نگاه...
این پست چیز خاصی نداشت. صرفا یه درد دل کوچیک بود. یه بغل حرف...